از اشتباهات درس بگیرید

آیا تصمیم تکنیکی دیگری طی توسعه لینوکس وجود داشت که شاید دل‌تان می‌خواست آن موقع انجام می‌دادید؟ نکته تصمیم‌گیری‌های تکنیکی نادرست یا بد این است که همیشه می‌توانید تغییرشان دهید. بله، می‌تواند خیلی ناامیدکننده باشد و واضح است که تلاش‌ها و زمان زیادی هدر رفته، اما در عین حال واقعاً هم هدر نرفته است: دلیلی وجود دارد که راه غلط را می‌روید و متوجه می‌شوید که از این اشتباه چیزی آموخته‌اید. من نمی‌گویم خیلی اتفاق خوشایندی است اما من در مورد تصمیم‌گیری نگران نبودم. ترجیح می‌دادم تصمیمی بگیرم که بعدها غلط از آب دربیاید تا اینکه در مورد انتخاب‌های موجود در طولانی‌مدت مردد بمانم. ما موقعیت بدی در مورد ساب‌سیستم (subsystem) حافظه مجازی لینوکس در سال ۲۰۰۱ یا حدوداً در آن زمان داشتیم. مشکل بزرگی بود و مخالفت‌های زیادی در مورد اینکه کدام مسیر را باید رفت در گرفت و مشکلات بسیاری نیز در مورد محاسبات حافظه پدید آمد. نمونه‌های بزرگ سیستم کلاً در وسط آن دوره‌ای که قرار بود «پایدار» باشد دچار مشکل شدند و آدم‌ها راضی نبودند. اما وقتی دوباره به آن نگاه می‌کنیم، در نهایت ماجرا پیش رفت. در آن زمان مثل جهنم بود و بهتر می‌شد اگر این تغییر بزرگ در میانه راه توسعه پیش نمی‌آمد، اما فاجعه‌آمیز نبود. همچنان که لینوکس به‌ سرعت رشد کرد، تغییر و تحول آن از سطح تلاش فردی به تلاش گروهی چگونه بود؟ در واقع برای من دو تحول و تغییر قابل توجه رخ داد: یکی از آنها در اوایل (۱۹۹۲) بود، موقعی که شروع به استفاده از پچ (patch)های دیگران بدون بازنویسی دوباره آنها کردم. و تحول دیگر بعدها بود که خودم آغاز به ارائه پچ‌ها کردم و این نقطه دشواری بود و باید یاد می‌گرفتم به همه submaintainerها اعتماد کنم. قدم اول آسان‌تر بود، زیرا شش ماه اول برنامه‌نویسی لینوکس کرنل کار انفرادی‌ای بود و وقتی آدم‌ها شروع...