مفهوم فرقه همیشه با انگ منفی شدیدی معنا پیدا کرده و با وجود این، سالهاست بسیاری از استارتآپها فرهنگها و داستانهای مشابهی را پرورش دادهاند. تشابهات هنگام بررسی ترسناک است. به تعاریف زیر از اصطلاح «فرقه» توجه کنید: سرسپردگی به یک شخص، ایده، شیء، جنبش یا کار- فرهنگ لغت مریام وبستر [یک] سیستم تکریم و ارادت مذهبی که به یک شخصیت یا شیء خاص معطوف شده است. /تحسین نابجا یا بیش از حد برای شخص یا چیز خاصی- فرهنگ لغت آکسفورد وضعیتی که در آن مردم چیزی یا کسی را بسیار یا بیش از حد تحسین میکنند و به آن اهمیت میدهند- دیکشنری بریتانیکا آیا استارتآپها چیزی شبیه فرقهها هستند؟ فرهنگ استارتآپها عموماً مبتنی بر مفهوم شکست، ریسکپذیری و اغلب تحسین بیقید و شرط و عقاید بنیانگذاران آن تعریف میشود. من این شکل از فرهنگ را در اولین کار استارتآپی خودم تجربه کردم و از نظر من هم جذاب است هم وحشتناک. بگذارید با مثال ادامه دهم: ما یک جلسه هفتگی در شرکت داشتیم که در آن بنیانگذاران روی صحنه میرفتند و توجه نیروی حاضر را با تشویق و شعار پرسروصدا به مسائل جلب میکردند. بهندرت پیش میآمد که یک پیام یا استراتژی درخور در کار باشد و در عوض، این زمان بیشتر صرف تحقیر رقبا و ایجاد نگرش نادرست تیمی میشد. معمولاً میدیدم که کارمندان بارها از بنیانگذار اصلی به عنوان یک نابغه و باهوشترین فردی که تا به حال دیدهاند یاد میکنند، حتی اگر او ترک تحصیل کرده بود و هرگز در تجربه حرفهای خود کاری جز مدیریت این استارتآپ خاص انجام نداده بود. با رئیس بخش مهندسی صحبت کردم که به من گفت شنیده یکی از کارمندان میگوید: «اگر این شرکت صد میلیارد دلاری نشود، خودم را میکشم.» چند شرکت صد میلیارد دلاری در دنیا وجود دارد؟ شاید صد شرکت در آمریکا و احتمالاً صد شرکت دیگر...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.