قسمت بیست و سوم
دیکته بنوشته
۷ خرداد ۱۳۹۴
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۲۳
تاریخ بهروزرسانی: ۷ آبان ۱۳۹۸
کسب و کارها را هنوز انسانها میگردانند؛ دستکم تا زمانی که مقوله مدیریت کاملاً هوشمندسازی شود، که البته بعید است در کوتاهمدت اتفاق بیفتد. پس تا اطلاع ثانوی روزی نیست که در هر شرکتی اشتباهی رخ ندهد؛ از خطاهای کوچک گرفته تا بزرگ. همهمان این تجربه را داشتهایم که افراد تیم تحت مدیریتمان، یا از سر بیتوجهی یا به هر دلیل دیگر، دچار اشتباهی شدهاند و حالا در حال ماله کشیدن بر آن هستند. گاهی آن را به فرد دیگری در مجموعه نسبت میدهند. گاهی هم پای عوامل غیرقابل پیشبینی را وسط میکشند. بسیاری از ما در این مواقع یادمان میرود که خودمان هم از این گافها دادهایم و البته هنوز هم در مقابل مدیر بالا دستی خود گاف میدهیم. شاید عده کمی از ما به جای سرکوب و شاید نابود کردن کسی که اشتباه را مرتکب شده، در وهله اول به دنبال حل مشکل باشیم. یادم میآید سالها پیش که در یک شرکت تبلیغاتی و روابط عمومی مشغول بودم، در روز برگزاری یک مراسم رسانهای مهم و درست یک ربع قبل از شروع مراسم متوجه شدیم چیدمان سن مراسم با آنچه مورد تایید قرار گرفته مغایرت دارد. تیم من میزی برای سه نفر سخنگویان شرکت ترتیب داده بودند، با کلی گلآرایی و میکروفنهای رومیزی نصبشده روی آن. سیم میکروفنها در بین گلهای تزیینشده روی میز مخفی شده بود. چیدمان مورد تایید سه صندلی راحتی از آنهایی که مقابل کانتر آشپزخانه میگذارند، بود تا سخنگویان روی آنها بنشینند و با میکروفن بیسیم -از نوع هدستی آن- حرف بزنند. من و مدیرم درست همزمان متوجه این اشتباه شدیم. اولین چیزهایی که به ذهنم رسید همگی مربوط به قبل از آن لحظه بود؛ جملاتی مانند «کدام احمقی این اشتباه را مرتکب شده ؟» یا «همه زحمتهایمان نقش بر آب شد!» و حتی اینکه «خیلهخب، کار را از دست دادیم!» در حالی که...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید