شرکتهای آموزش با توجه بیشتر رسانههای ملی به آنها، سرمایههای بیشتری را به خود جلب کرده و جایگاه بهتری پیدا میکنند. در چند ماه گذشته بیش از 110 میلیون دلار به استارتآپهایی مانند 2tor, Coursera, The Minerva Project و StraighterLine سرازیر شده است. در سال 2011 تقریبا 430 میلیون دلار در شرکتهای فناوری آموزشی سرمایهگذاری شده بود و بر اساس جدیدترین تخمینها تا سال 2015 اندازه بازار آموزش به 2/1 تریلیون دلار میرسد. اکنون در میانه مسالهای به نام «حباب سرمایهگذاری» فناوری آموزشی هستیم؛ سرمایهگذاران متوجه توسعه شرکتهای آموزشمحور به هر دلیلی شدهاند. اما این بدان معنی نیست که تمامی این راهبردها موفق خواهند شد. لذا چطور میتوان ارزیابی کرد که کدام یک از شرکتهای جدید به فیسبوک یا گوگل عرصه آموزش تبدیل خواهند شد؟ همانند هر صنعت پیچیده دیگری که سرمایه در آن جریان دارد، اینجا نیز مدل تجاری هر شرکتی تعیینکننده اصلی خواهد بود. در حال حاضر سه نوع مدل تجاری اصلی در شرکتهای فناوری آموزش وجود دارد: موسسات جایگزین، محصولات و خدمات جدید. البته موسسات جایگزین و محصولات جدید در حال حاضر حضور پررنگتری دارند اما نهایتا شرکتهایی که در خدمت نهادهای دانشگاهی کنونی قرار میگیرند، میتوانند بیشترین سودآوری را داشته باشند و بالاترین پتانسیل را برای تاثیرگذاری و رشد بلندمدت از خود نشان دهند. موسسات جایگزین از پروژه Minerva گرفته تا UniversityNow (و حتی Devry و Apollo و KIPPS) شرکتهای زیادی وجود دارند که به عنوان موسسات بازنگری یا جایگزین محسوب میشوند. فرضیه بنیادین آنها این است که نهادهای کنونی یا ورشکسته، غیررقابتی هستند یا به اندازه کافی تقاضای بازار را برآورده نمیکنند و فضایی برای ایجاد نهادهای آموزشی نوین فراهم کردهاند. هرچند این مدلی مشروع و در حال توسعه در چین، هند و دیگر کشورهای در حال توسعه است اما به صورت کلی نیاز به سرمایهگذاری گسترده دارد و نمیتواند پاسخگوی نیاز رو به افزایش...