توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
داستان فیلترینگ و فرار از آن بین دستگاههای نظارتی و مردم مانند بازی موش و گربه است که هیچ پایانی برای آن قابل تصور نیست. سالهاست که نهادهای نظارتی تصمیم به فیلتر سرویسها و شبکههای اجتماعی پرمخاطب میگیرند و از طرف دیگر هم مردم تلاش میکنند با ابزارهای مختلف نظام فیلترینگ را دور بزنند. این چرخه باطل حالا نزدیک به یک دهه است که در فضای آنلاین کشور تکرار میشود.
تاکنون راهحل موثر برای فیلتر وبسایتها یا پلتفرمهای مختلف، بستن مجموعه پورتهای اساسی و کاهش شدید سرعت اینترنت بوده است. راهحلی که نمیتواند دائمی باشد؛ چرا که ادامه داشتن این اختلالها در شبکه اینترنت کشور در نهایت باعث آسیب رسیدن جدی به سیستمهای حیاتی از جمله سیستمهای بانکی و زیرساختهای اجرایی داخل کشور میشود.
در این فضا که خواسته گروهی بر فیلتر شدن پلتفرمهای پرمخاطب دنیا به دلایلی سیاسی یا عقیدتی است، قربانیان اصلی این بازی کسبوکارهای مجازی داخلی هستند. چه آن دست از کسبوکارهایی که از پلتفرمهای خارجی برای انجام فعالیتهای تجاری خود استفاده میکنند و چه کسبوکارهایی که فضای آنلاین به بستری برای فعالیتهای اقتصادیشان تبدیل شده است.
در سالهای گذشته بسیاری از کسبوکارهای مجازی به دلیل خواستهها و دستورات سلیقهای فیلتر شدهاند و این فیلترینگ تنها به معنی از دسترس خارج شدن وبسایتشان نبوده. مفهوم دقیقتر فیلترینگ یک کسبوکار داخلی یعنی ضرر اقتصادی، پاک شدن کلیه اطلاعاتی که در سالهای فعالیتشان جمعآوریکردهاند، از بین رفتن هویت و در نهایت بیاعتمادی مشتریان به کلیت سرویسهایشان یا بدتر هر سرویسی از این دست.
واقعیت این است که کسبوکارهای داخلی امکان ادامه فعالیت در بازی بیپایان فیلترینگ کشور را ندارند، چرا که در بین بازی به نتیجهای جز باخت نخواهند رسید. اگر هم مقاومت بالایی داشته باشند و در این مسیر امیدوارانه به راهشان ادامه دهند، دچار جراحت و خونریزی میشوند و در بدترین حالت بعد از مدتها مقاومت کاملاً از بین میروند. بنابراین برای برد در این بازی نابرابر دو راه مهآلود پیش رویشان دارند. در راه اول باید آنقدر بزرگ شوند، رشد کنند و به ضریب بالایی از کاربر برسند که این شرایط به حاشیه امنشان در برابر فیلترینگ تبدیل شود. راهی که تاکنون استارتآپهایی مانند اسنپ، دیجیکالا، بامیلو، دیوار و غیره با هر چنگ و دندانی در آن به پیش رفتهاند. اما واقعیت این است که این راه هم دچار یک باگ اساسی است و آن اینکه تجربه نشان داده اگر قرار باشد سرویسی هرچند بزرگ هم فیلتر شود، نهادهای تصمیمگیر ابایی از اجرای مسدودسازی آن سرویس ندارند.
در راه دوم کسبوکارها دیگر اجازه انجام هیچ ریسکی به خود نمیدهند و نسبت به انجام هر کار یا گرفتن هر تصمیمی محتاط عمل میکنند تا تیغ فیلترینگ به گردنشان نزدیک نشود. اما این راه هم همیشه منتج به فرار از فیلترینگ نمیشود چرا که بررسی پرونده فیلترینگ بسیاری از کسبوکارها نشان میدهد این فیلترینگ دلیل مشخصی نداشته و هیچ لیستی برای پرهیز از انجام کار یا مجموعه کاری وجود ندارد تا با پیروی آن از فیلتر شدن در امان بمانند. بسیاری از فیلترشدگان تا پیش از اینکه به تیر غیب گرفتار شوند حتی روحشان از اینکه با چنین خطری مواجه هستند باخبر نبوده.
برای پایان دادن به این بازی بیانتها تنها راه باقیمانده این است که مجموعههای تصمیمگیر و تاثیرگذار در حاکمیت به این نتیجه برسند که کسبوکارهای مجازی کشور در این اوضاع نابسامان اقتصادی میتوانند نقش یک ناجی را برای اشتغال، توسعه و مهمتر از همه برای امید عمومی بازی کنند. بنابراین با قبول این موضوع نسبت به تصمیمات برای این حوزه محتاطتر عمل کنند و فیلترینگ آخرین گزینه آنها برای برخورد با تخلف احتمالی باشد، در غیر این صورت به نظر میآید نتیجه ادامه این بازی تعقیب و گریز در چرخه باطل فیلترینگ کشور منجر به انقراض این نسل از کارآفرینی در ایران خواهد شد.