توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
اینکه سریعترین شیوه انتقال داده در جهان در کشور ما تبدیل به یکی از کندترین پروژههای مخابراتی تاریخ معاصر شده فقط نه یک طنز تاریخی که درس تاریخی نیز هست.
پرونده پیش روی پیوست را که بخوانید جایی بین سطور گزارشها و مصاحبهها خواهید دید که در حقیقت اپراتور چهارم ایران شکستی خاموش و بیصداست و از آن روی سکه یکی از موفقترین سنتشکنیهای مخابراتی تاریخ ایران؛ ایرانسل.
ایرانسل حاصل درهمآمیختگی سه مولفه غریب و بعضاً ناآشنا در بازار ارتباطی کشور است: پول و تجربه یک اپراتور خارجی یعنی MTN، نفوذ و تدبیر نهادهای فرادولتی ایران همچون صاایران و بنیاد مستضعفان و همراهی بدنه قانونی و حاکمیتی کشور یعنی وزارت ارتباطات، مجلس و شخص اول نظام.
این معجون کیمیا نه تنها در بازار فناوری ایران بیبدیل است بلکه مشابه این همگرایی را به ندرت میتوان حتی در بخشهای دیگر اقتصاد کشور هم یافت و حاصلش را میتوان به راحتی فراتر از یک اپراتور دوم دید. قیمتها شکسته شد، ضریب نفوذ موبایل بالا رفت، کل بازار رقابتیتر شد و در یک کلام در یک نظام دوقطبی رایحهای از دموکراسی ارتباطی شنیده شد که تاثیرش هرچند کمرنگ تا به امروز باقی است و نتایجش حتی به بازارهایی مانند تاکسی و فروشگاههای آنلاین هم ارث رسیده.
اما آن روی سکه در اپراتور چهارم میتوانست روی کاغذ همه چیز درست باشد. MTN که در پی تکرار آن موفقیت بود باز هم در میانه راه به پروژه اضافه شد که البته در مورد ایرانسل نیز ابتدا ترکسل در آن میدان شکست خورده بود.
ترکیب سهامداران ناگزیر دوباره خاطره ایرانسل را زنده میکرد چرا که این بار هم ترکیبی از بنیاد، ستاد اجرایی فرمان امام (ره)، یک صندوق وابسته به نیروهای مسلح و بازیگرانی از وزارت نفت و صدا و سیما دخیل بودند و قاعدتاً در زمینه شرکای ذینفوذ اپراتور چهارم چیزی کم نداشت. ضمن آنکه از ابتدا ۲۰ درصد سهام در اختیار خود دولت یعنی شرکت زیرساخت قرار گرفت که با این حساب نباید در زمینه همراهی وزارتخانه هم مشکلی وجود داشته باشد.
بماند که وزیر پیشین محمود واعظی که اصولاً گوشش به حرف وزارتخانهایها و مخابراتیها بدهکار نبود از ایده وجود اپراتور چهارم دفاع کرد و وزیر جوان فعلی نیز در آن زمان که خود رئیس شرکت ارتباطات زیرساخت بود بارها نشان داد که با کلیت وجود اپراتور چهار موافق است و نشانهها از همراهیاش با کلیت وجود اپراتور چهارم خبر دارد.
اگر ملاک را هم در موافق نبودن و ذینفوذ بودن مخابرات بگیریم، که روی کاغذ تنها رقیب اپراتور چهارم است، آن زمان هم همراه اول که خودش تکشاخ گروه مخابرات ایران بود حتی با زمزمههای وجود ایرانسل همراهی نکرد. در مقابل شاید استدلال کنیم که پروانه ایرانسل دقیقتر و بهتر بود اما واقعیت این است که به رغم تداخل با پروانههایی مانند FCP حالا باز رگولاتوری ایران بسیار کارکشتهتر است.
پس مشکل کجاست؟ چه شد که ایرانسل به وجود آمد و موفق شد ولی اپراتور چهارم جواب نداد؟
جواب پیچیدهتر از چیزی است که در این تحلیل به نظر میرسد. ظاهراً به یک دلیل ناپیدا و کم و بیش نامرئی در آن زمان کسانی که پشت جوش خوردن قرار ایرانسل بودند توانستند در یک بازه طلایی و تاریخی هر سه مولفه یادشده را همزمان پای یک میز داشته باشند؛ یعنی هم سرمایهگذار خارجی آمد، هم متنفذ داخلی و هم تایید حکومتی تا در نهایت این مثلث شکل بگیرد و تاریخ ارتباطات ایران را دگرگون کند. اما ظاهراً همان عنصر ناپیدا در مورد «ایرانیاننت» تکرار نشد. اول سرمایه خارجی نبود. بعد وزارتخانه در بازنگری پروانه برای آوردن MTN همراهی نکرد و سپس همچنان توفان اقتصادی و قیمت دلار بازار را به توبره کشید که همه نگاهها معطوف به بخش حساستر بازار شد. به عبارتی طرح متوقف نشد، در هزارتویی از بداقبالیهای متنوع و متعدد گیر افتاد تا امروز برخی حتی از خودشان بپرسند آیا واقعاً بودن این اپراتور ضروری است؟
به نظر شما شانس میتواند همان عنصر نامرئی باشد؟