skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره آرشیو دیجیتالی؛ آینه‌ای در برابر ما

مینا پاکدل تحریریه

۸ دی ۱۴۰۳

زمان مطالعه : ۱ دقیقه

شماره ۱۳۰

آینه‌ای در برابر ما
والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی، معتقد بود کلکسیونرْ اشیا را از جریان تاریخ جدا می‌کند و معنای تازه‌ای می‌بخشدشان. آیا آرشیوها هم در عصر دیجیتال چنین نقشی دارند؟ آیا داده‌ها را از بلعیده ‌شدن در زمان نجات می‌دهند یا با نشاندن‌شان در چارچوب‌های دیجیتالی، آنها را از اصالت و حقیقت تاریخی‌شان دور می‌کند؟ آیا آرشیوهای دیجیتالی ما را به گذشته‌ای عمیق‌تر و درکی بهتر از تاریخ نزدیک می‌کنند، یا در گرداب بی‌پایان داده‌ها گم‌مان می‌کنند؟ پاسخ به این پرسش، آینده حافظه جمعی ما را رقم می‌زند. در این پرونده سراغ موضوع جدید آرشیو دیجیتالی رفتیم، انواعش را بررسی کردیم، به روش‌ها و شیوه‌های مختلف آرشیوسازی از جمله جمع‌سپاری نگاهی انداختیم، نقش فناوری و داده‌ها را مرور کردیم و از مشکلات حرف زدیم. از گروه‌های فعال جهان و پلتفرم‌هایی مثل The Internet Archive و Palestine Nexus گفتیم، به مشکلات اشاره کردیم و آینده را به تصویر کشیدیم. هر عکس، هر ویدئو، هر متن و سند، داستان‌هایی ناگفته دارد که احتمال دارد گم یا تحریف شوند. همان‌طور که بنیامین باور داشت، تاریخ‌نگاری وظیفه‌ای است که باید شکست‌خوردگان راوی‌اش باشند. شاید روزی از همین روزها، آرشیوهای دیجیتالی فضایی برای شنیدن این صداها شوند؛ صداهایی که در میان هیاهو در خطر گم شدن هستند.

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۱۳۰ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۳۰ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/jvk
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو