قسمت پنجاه و سوم
چه کسی ایگوی مرا برداشت؟
۲۹ آذر ۱۳۹۶
زمان مطالعه : ۳ دقیقه
شماره ۵۳
تاریخ بهروزرسانی: ۵ آبان ۱۳۹۸
زمانی بود که در مواقع بروز مشکل کاری سعی میکردم با توجیه و مقصریابی از مهلکه فرار کنم. همه مدالها را برای خودم میخواستم اما در مواقع بروز مشکل یا بحران جاخالی میدادم. پذیرفتن اشتباهاتم برایم خیلی سخت بود و این موضوع را که در مورد خروجی کارم مورد ارزیابی قرار بگیرم به راحتی برنمیتابیدم. روزی از آن روزها ایمیلی از سمت کارفرما آمد که نشان میداد انجام بخشی از برنامه اجرایی پیوسته شرکت ما پیش نرفته و مسئول آن برنامه من بودم. مدیریت شرکت جلسه فوری تشکیل داد و من میبایست راجع به مشکل پیشآمده توضیح میدادم. به محض اینکه رامین شروع به توضیح دادن مشکل کرد من حرفش را قطع کردم و شروع کردم به ارائه همه توضیحات و توجیههای مربوط یا نامربوطی که به ذهنم میرسید. از پاسخ ندادن به سوالات فنی قبلی من تا اینکه چرا گاهی در جلسات مشترک با کارفرما حضور نداشتم را به هم پیوند میزدم تا نشان دهم که مقصر پیشرفت نکردن کار من نیستم. وقتی توجیههای متعدد و پرآب و تابم پایان یافت مدیرم رامین با لبخندی آرامشبخش شروع به صحبت کرد: «حمیدرضا جان! خسته نباشی. من میدونم که حجم کارهایی که روی دوشت هست خیلی زیاده و ازت ممنونم که با درایت همه اونها رو مدیریت میکنی. هدف از برگزاری این جلسه یافتن مقصر نیست. من به دنبال این هستم که در وهله اول ریشه مشکل رو پیدا کنیم تا بتونیم رفعش کنیم، ضمن اینکه بتونم پاسخ صادقانه و درستی از لحاظ فنی به کارفرما بدم. و مهمتر از همه اینها بتونم راهحلی برای جبران این تاخیری که در پیشرفت پروژه داشتیم ارائه بدم. همیشه گفتهم و باز هم تکرار میکنم که مسئولیت هر مشکلی رو که در خروجی کار تیم من باشه شخصاً بر عهده میگیرم. من به هر شکلی در این مورد و در همه موارد دیگه تو...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید