skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

حرکت سریع تمدن سوار بر سه‌گانه فناوری، رسانه و تلکام (TMT)

محسن کرامتی مقدم کارشناس مطالعات فرهنگی و رسانه

۲۸ آبان ۱۴۰۴

زمان مطالعه : ۹ دقیقه

تاریخ فناوری در واقع تاریخ «میانجی‌گری» است؛ هر ابزار تازه، فاصله‌ میان انسان و جهان را کمتر کرده است. از اختراع چاپ تا ظهور اینترنت، هر موج ارتباطی ما را یک گام به «حضور در درون جهان رسانه‌ای» نزدیک‌تر کرده است. اما آنچه امروز در حال رخ دادن است، صرفاً ادامه‌ این سیر تکاملی نیست، بلکه نقطه‌ گسستی تاریخی است: فناوری دیگر میانجی نیست و به محیط زیست انسان شده است. این تعبیر، دقیقاً در امتداد دیدگاه پیتر اسلوتردایک و دُن آیدی است که معتقدند انسان امروز «درون تکنولوژی» زندگی می‌کند، نه «در کنار آن»!

سه نیروی بزرگ، ستون‌های این جهان تازه‌اند: فناوری (Technology) که بدن مادی این نظام است؛ رسانه (Media) که روح و روایت آن است؛ و تلکام (Telecom) که گردش خون در این پیکره بزرگ را ممکن می‌سازد. این سه‌گانه با هم، ساختار عظیمی را می‌سازند که پژوهشگران و تحلیل‌گران بین‌رشته‌ای آن را  به اختصار TMT می‌نامند، اما به تعبیری دیگر می‌توان این مفهوم کلان را «معماری واقعیت در عصر ایمرسیو» تبیین کرد.

معماری واقعیت در عصر ایمرسیو

در عصر ایمرسیو (Immersive)، واقعیت دیگر یک امر طبیعی و مستقل از فناوری نیست؛ بلکه به‌تدریج به محصولی طراحی‌شده، مهندسی‌شده و تجربه‌پذیر بدل شده است. ما دیگر در جهانی زندگی نمی‌کنیم که فناوری صرفاً ابزار تعامل با آن باشد، بلکه در جهانی زندگی می‌کنیم که فناوری خودِ بسترِ زیستن ماست. از داده‌هایی که رفتارمان را پیش‌بینی می‌کنند تا شبکه‌هایی که حضور ما را در فضاهای دیجیتال تثبیت می‌نمایند، هر چیز پیرامون ما در قالبی از کُد، الگوریتم و اتصال بازتعریف شده است.

در این وضعیت تازه، رسانه صرفاً واسطه‌ انتقال پیام یا تصویر نیست، بلکه به بخشی از محیط زیست انسان تبدیل شده است؛ به محیطی که در آن اندیشه، ادراک و کنش ما شکل می‌گیرد. درست همان‌گونه که معماری فیزیکی، ساختار شهر و زیست انسان را در جهان مادی تعیین می‌کرد، امروز معماری دیجیتال، الگوهای ادراک و تجربه انسان را در جهان مجازی و ترکیبی طراحی می‌کند. مرز میان «درون» و «بیرون»، میان «رسانه» و «واقعیت»، کم‌کم ناپدید می‌شود و انسان در دل شبکه‌ای از داده‌ها و تصاویر زندگی می‌کند که همچون هوایی نامرئی او را دربر گرفته است.

ما اکنون درون فضایی زندگی می‌کنیم که توسط سه نیروی هم‌افزا شکل گرفته است: فناوری، روایت رسانه و اتصال مخابراتی. «فناوری»، کالبد مادی این فضاست؛ «رسانه»، روح و معنا را در آن می‌دمد؛ «تلکام»، جریان حیاتی ارتباط و داده را برقرار می‌کند. حاصل ترکیب این سه نیرو، جهانی است که می‌توان آن را «واقعیتِ معماری‌شده» نامید. واقعیتی که از دل طراحی و مهندسی فناورانه سربرآورده است.

در چنین چشم‌اندازی، معماری واقعیت در عصر ایمرسیو دیگر به معنای ساخت بنا یا ابزار نیست؛ بلکه به معنای «ساخت تجربه» است. فناوری، فضاهای زیست انسانی را نه فقط از بیرون، بلکه از درون بازآرایی می‌کند؛ از نحوه دیدن و شنیدن گرفته تا احساس حضور و مشارکت. انسان امروز دیگر تماشاگر رسانه نیست، بلکه در درون آن تنفس می‌کند. این همان گسست تاریخی است که ما را از عصر «رسانه‌های میانجی» به عصر «هم‌زیستی انسان و فناوری» وارد کرده است. عصری که در آن، مرز میان جهان واقعی و جهان رسانه‌ای در هم فرو می‌ریزد و واقعیت، خود محصول طراحی می‌شود.

در این مرحله از تحول، فناوری دیگر تنها ابزار «میانجی‌گری» نیست، بلکه بستر تجربه و ادراک شده است. آنچه پیش‌تر «رسانه‌های میانجی» نامیده می‌شد، در واقع ابزارهایی بود که میان انسان و جهان قرار می‌گرفتند؛ اما اکنون رسانه‌ها در قالب محیط‌های واسطه‌ای (mediated environments) ، خودِ زیست‌جهان انسان را شکل می‌دهند. این همان چیزی است که دُن آیدی (Don Ihde)  از آن با عنوان میانجی‌گری فناورانه (technological mediation)  یاد می‌کند؛ جایی که فناوری نه تنها ادراک ما را فیلتر می‌کند، بلکه آن را می‌سازد. به تعبیر پیتر پل فربیک  (Peter-Paul Verbeek)، فناوری‌ها «شرکای ادراکی» ما هستند، نه ابزارهای منفعل. در این معنا، مرز میان ابزار و آگاهی از میان رفته است: فناوری نه صرفاً چیزی است که از آن استفاده می‌کنیم، بلکه چیزی است که درون آن زندگی می‌کنیم.

از تلفن همراه گرفته تا شبکه‌های ارتباطی و سیستم‌های مبتنی بر هوش مصنوعی، همه به بخشی از ساختار ادراک انسان بدل شده و هر روز بیشتر از دیروز این فرآیند ادامه دارد. همان‌گونه که مارشال مک‌لوهان نیم‌قرن پیش نوشت، « رسانه، امتداد حواس انسان است»؛ و در جهان امروز، این امتداد به سطحی از هم‌زیستی وجودی رسیده است. شاید بتوان با وام‌گرفتن از اندیشه‌های پیتر اسلوتردایک گفت انسان معاصر، درون «پوسته‌های فناورانه» زندگی می‌کند و نفس می‌کشد. درون جهانی که خودِ فناوری، شکل تازه‌ هستی‌شناسی آن را تعیین می‌کند.

از داده تا ادراک؛ مسیر تکامل   TMT

به بحث اولیه خود درباره سه‌گانه تحول‌آفرین «فناوری، رسانه و تلکام» بازگردیم. در شکل اولیه، TMT شبکه‌ای از شرکت‌ها و صنایع بود که داده را تولید، ذخیره و منتقل می‌کردند. اما با گسترش هوش مصنوعی، اینترنت پرسرعت و تجربه‌های چندحسی، این شبکه به چیزی بیش از زیرساخت بدل شد که شاید بتوان به آن زیست‌بوم بازآفرینی ادراک انسانی گفت. رسانه دیگر صرفاً «تصویر جهان» را نشان نمی‌دهد؛ خودِ جهان را می‌سازد. هرچه فناوری به عمق ادراک انسان نزدیک‌تر می‌شود، مرز میان واقعیت و بازنمایی کمرنگ‌تر می‌شود.

تجربه‌ ایمرسیو (Immersive Experience) حاصل همین تحول است. در آن، مخاطب تماشاگر نیست؛ شرکت‌کننده است. داده به فضا تبدیل می‌شود، فضا به حس؛ حس هم در نهایت به اپیستمه‌ای تازه از واقعیت تبدیل خواهد شد. اینجاست که TMT نه صرفاً موتور اقتصادی یا امکان تکنولوژیک، بلکه سامانه‌ شناختی تمدن جدید به حساب می‌آید.

TMT؛ معمار زیست‌جهان جدید انسان

در قرن بیستم، رسانه‌ها پنجره‌ای بودند به جهان بیرون؛ در قرن بیست‌ویکم، رسانه‌ها خودِ جهان را احاطه کرده‌اند. مفهوم «رسانه‌ای شدن» (Mediatization) به معنای ادغام تجربه‌ انسانی با ساختارهای فناوری است و TMT نقطه‌ تلاقی این روند است. وقتی فرد در متاورس، در محیطی طراحی‌شده از داده‌ها زندگی می‌کند، آنچه تجربه می‌کند دیگر محصول رسانه نیست، خودِ رسانه است. این همان جایی است که فناوری از سطح ابزار به سطح بافت زیست ارتقا می‌یابد. «بافت زیست» یعنی همان شبکه‌ درهم‌تنیده‌ای که زیست روزمره‌ انسان را ممکن می‌کند. جایی که خانه، شهر، بدن و داده در یک اکوسیستم واحد قرار می‌گیرند و همگی درون رسانه تنفس می‌کنند و در این میان، شرکت‌های خلاق و فعال درTMT  نقش معماران این زیست‌جهان را دارند.

زیست‌جهان ایمرسیو، عصر «سرمایه‌داری شناختی»

مفهوم «سرمایه‌داری شناختی» (Epistemic Capitalism) را شماری از نظریه‌پردازان رسانه و اقتصاد داده، از جمله نیک سرنیچک در مکتب Platform Capitalism و بنجامین براتن در نظریه‌ The Stack، برای توصیف مرحله‌ تازه‌ای از تحول سرمایه‌داری به‌کار برده‌اند. مرحله‌ای که در آن ارزش دیگر از تولید کالا یا حتی داده به‌دست نمی‌آید، بلکه از تولید و سازمان‌دهی شناخت، توجه و معنا خلق می‌شود.

در این نظام، شرکت‌های فعال در حوزه‌ TMT تنها توزیع‌کننده‌ خدمات نیستند، بلکه مهندسان ادراک و آگاهی جمعی‌اند. آن‌ها با طراحی تجربه‌های ایمرسیو، زیست‌جهان دیجیتال را شکل می‌دهند و از طریق ماندگاری ذهنی کاربر در محیط رسانه‌ای، ارزش اقتصادی تولید می‌کنند. بدین‌سان، سرمایه‌داری شناختی نه صرفاً مرحله‌ای تازه از اقتصاد دیجیتال، بلکه شکل نوینی از «مدیریت ادراک» در این روزگار است.

هر تمدنی، منبع ارزش خود را دارد و با نگاهی به تاریخ، می‌بینیم زمین، انرژی، اطلاعات از جمله این منابع قابل اتکا بوده‌اند. در تمدن TMT، ارزش در «توجه» نهفته است. توجه انسان، کالایی نایاب در این روزگار است و فعالان حوزهTMT ، آن را از طریق طراحی تجربه‌های غوطه‌ورکننده تصاحب می‌کنند. ما دیگر در اقتصاد داده نیستیم، بلکه در اقتصاد حضور زندگی می‌کنیم. اقتصادی که در آن قدرت یک پلتفرم، با مدت و عمق حضور ذهنی کاربرانش سنجیده می‌شود.

فناوری ایمرسیو، از واقعیت افزوده تا فضای مجازی، نه‌فقط داده را منتقل می‌کند بلکه ذهن را نگه می‌دارد. این نقطه‌ اوج پیوند فناوری با روان‌شناسی است: مهندسی ادراک به‌جای مهندسی محصول! در نتیجه، ارزش TMT دیگر از خطوط تولید یا حجم فروش نمی‌آید؛ بلکه ارزش آن از میزان تأثیری است که بر ادراک و احساس انسان می‌گذارد.

هوش مصنوعی و معماری احساس

در این جهان جدید، هوش مصنوعی مولد (Generative AI) حکم ضمیر ناخودآگاه تمدن دیجیتال را دارد. AI  با تحلیل رفتار، پیش‌بینی ترجیحات و خلق محتوا، به زیست‌بومTMT  امکان می‌دهد تا تجربه‌هایی تولید کند که از واقعیت روان‌شناختی کاربر الهام گرفته‌اند. وقتی موتورهای توصیه‌گر می‌دانند چه چیزی را در چه زمانی باید ببینیم تا درگیرتر شویم، فناوری دیگر فقط ما را نمی‌فهمد؛ بلکه ما را می‌سازد!

به‌همین دلیل، زیست‌بومTMT  در عصر ایمرسیو، به‌نوعی ماشین تولید احساس نیز هست. ماشینی که فرهنگ، سرگرمی، و حتی ادراک را شکل می‌دهد. مرز میان ذهن انسان و الگوریتم در حال فروریختن است؛ ما دیگر صرفاً کاربران فناوری نیستیم، بلکه هم‌زیستان آن هستیم.

از تعامل تا هم‌زیستی؛ چشم‌انداز پایانی عصر ایمرسیو

در دهه‌های گذشته، شعار فناوری «ارتباط بهتر» بود؛ امروز شعار فناوری «زیستن مشترک» است. TMT  از تعامل میان انسان و دستگاه فراتر رفته و به هم‌زیستی رسیده است. در محیط‌های ایمرسیو، انسان در لایه‌ای از داده‌ها زندگی می‌کند که واکنش‌پذیر، زنده و شخصی‌سازی‌شده است. در این وضعیت، دیگر نمی‌توان گفت فناوری ابزار است؛ فناوری به «شرط وجود» بدل می‌شود. شرطی که بدون آن، واقعیت قابل تجربه نیست.

این دگرگونی، الگوی جدیدی از قدرت را پدید آورده است. در گذشته، رسانه‌ها ابزار نفوذ بودند؛ امروز اما فضای زیست فرهنگی شده‌اند. قدرت نرم دیگر با پیام ساخته نمی‌شود، بلکه با طراحی تجربه صورت می‌گیرد. کشوری یا شرکتی که جهان‌های ایمرسیو خلق می‌کند، عملاً واقعیتی می‌سازد که در ذهن کاربرانش زیست می‌کند. از این منظر، تسلط بر TMT معادل تسلط بر «واقعیت قابل تجربه در دنیای امروز» است.

شرکت‌هایی چون اپل، متا، انویدیا و دیگر غول‌های فناوری هرکدام بخشی از این معماری را می‌سازند. آن‌ها چشم‌اندازهای متعددی دارند که شامل طیف گسترده‌ای از سخت‌افزار حسی تا موتورهای هوش مصنوعی، شبکه، روایت و… است. همه این غول‌ها در حال ساختن آینده بشر در ابرهای خیال و تجربه ایمرسیو هستند. آن‌ها می‌دانند آینده از آنِ کسانی است که بتوانند میان داده و احساس، اتصال برقرار کنند.

ختم کلام؛ انسان و ارتباطات هم‌ارز می‌شوند

جهان پیش روی TMT ، جهانی است که در آن فناوری، رسانه و مخابرات سه وجه از یک واقعیت واحد خواهند بود. در این کهکشان، هر کاربر در اکوسیستمی زندگی می‌کند که داده‌ها با او نفس می‌کشند، روایت‌ها با او رشد می‌کنند و جهان به‌صورت پیوسته بازآفرینی می‌شود. فناوری نه در خدمت انسان، بلکه در امتداد او و رسانه نه فقط بیانگر واقعیت، بلکه خالق آن خواهد بود. ایمرسیو در این معنا، نه یک فناوری بلکه یک وضعیت تمدنی است، تمدنی که در آن انسان و فناوری به مرحله ادراک متقابل می‌رسند. TMT در این وضعیت، ستون فقرات دنیایی است که در آن «زیستن» و «ارتباط» مترادف و هم‌ارز می‌شوند.

https://pvst.ir/myf

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو