skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره روایت و قصه‌گویی در عصر دیجیتالی؛ روایت می‌کنم، پس هستم

مینا پاکدل تحریریه

۷ خرداد ۱۴۰۳

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۱۲۳

روایت می‌کنم، پس هستم
روزی روزگاری قصه‌ها دور آتش به زبان می‌آمدند، روی سنگ‌ها حکاکی یا روی پوست نوشته می‌شدند. همین روایت‌ها امروز راه خود را در فضای مجازی باز می‌کنند، در توییت‌ها و پست‌های وبلاگی حکایت می‌شوند و سر از بازی‌های ویدئویی، انیمیشن‌ها و پادکست‌ها درمی‌آورند. امروز همه می‌توانند قصه خود را روایت کنند، از کاربری در شهری دور و گمنام گرفته تا سیاستمداری که دیگر راوی تک‌گو نیست. امروز یک توییت ساده می‌تواند دنیایی را به لرزه درآورد یا حکایت دستورپخت غذایی عجیب در یوتیوب، بیشترین مخاطب را جذب کند. ظاهر و شکل روایت‌ها و داستان‌ها در تاریخ طولانی قصه‌گویی که عمری به قدمت بشر دارد، تغییر کرده اما فلسفه آن پابرجا مانده: یافتن معنا در همهمه و آشوب دنیا، فهمیدن آدم‌ها و روابط اجتماعی، برانگیختن احساسات و برقراری پیوند. ما همیشه با داستان‌ها و روایت‌ها زندگی کرده‌ایم، از آنها یاد گرفته‌ایم و با آنها خندیده‌ایم و گریسته‌ایم. و به همین خاطر در این پرونده سراغ موضوع روایت و قصه‌گویی در عصر دیجیتالی رفته‌ایم تا نقش فناوری را در تغییر شکل روایت‌ها بررسی کنیم و ببینیم تا چه حد داستان‌ها تحت ‌تاثیر فضای مجازی دگرگون شده‌اند. از طرفی از میل کسب‌وکارها به روایت و قصه برای تثبیت برند خود حرف زده‌ایم و از طرف دیگر در سطح فردی‌تر، در این باره گفته‌ایم که امروز هر کسی قدرت این را یافته که داستان خود را تعریف کند و صدایی داشته باشد. همچنین سراغ فناوری‌های نوظهور مثل واقعیت افزوده و نقش آن در روایت‌های دیجیتالی رفته‌ایم. در کنار همه اینها، تعاملی شدن داستان‌ها را پوشش داده‌ایم و از بازی‌های ویدئویی گفته‌ایم که قالب قصه‌گویی را تغییر داده‌اند و در عین حال در مقام آثار هنری، سر از موزه‌ها درآورده‌اند. علاوه بر این، به این مساله پرداخته‌ایم که هوش مصنوعی چگونه روایت‌ها را شکل می‌دهد و چه مشکلات و مزایایی با خود به همراه می‌آورد....

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۱۲۳ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۲۳ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/i0s
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو