«میانگین اجرای برنامه توسعه طی ۶ دوره گذشته حدود ۳۰ درصد بوده است.» این نتیجه…
۱۰ آذر ۱۴۰۳
وقتی موضوع پرونده این شماره مشخص شد، مهمترین تصور ما همگرایی نظرات فعالان فاوا درباره عملکرد وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و شخص وزیر بود. اما در خلال چندین ساعت گپوگفت با فعالان این صنعت و کسانی که سالهاست قبض و بسطها را تجربه کردهاند، مشخص شد باید میان وزیر و وزارتخانه تفاوت قائل شد. بسیاری از مدیران ارشد بخشهای خصوصی و دولتی عملکرد شخص محمود واعظی را مثبت ارزیابی میکنند، اما در نظرسنجیای که انجام شد- و نتایج آن را در این شماره میبینید- وزارت ICT به سختی توانست نمره قبولی دریافت کند.
اکنون که هنوز دولت دوازدهم آغاز به کار نکرده، به نظر میرسد تحلیل این وضعیت حتی از گمانهزنی درباره وزیر آینده ICT نیز مهمتر است. این نوشته نیز تلاش دارد به پرسش چرایی تفاوت این دو پاسخ دهد.
وزیر: برخلاف تصور عدهای حتی وزیر یک وزارتخانه فنی مانند ICT نیز باید بتواند لابیهای سیاسی انجام دهد و گرههای غیرفنی را باز کند. وزیر باید با مراکز پیدا و پنها قدرت به گونهای رابطه داشته باشد که مشکلی بر سر راه برنامههای فنی ایجاد نشود. از این نظر میتوان گفت محمود واعظی یک انتخاب مناسب برای وزارتخانهای است که هر روز در معرض فشارهای سیاسی اجتماعی قرار دارد. به قول یکی از معاونان او، این وزارتخانه جایی است که همیشه میخواهند در آن جاسوس پیدا کنند. در چنین وضعیتی که لزومی به شرح جزئیات آن نیست، واعظی توانسته است هم پهنای باند اینترنت را آزاد کند، هم پروانه اپراتورهای همراه را ارتقا دهد و هم از کسبوکارهای جدید حمایت کند. در کنار اینها، ورود سرمایهگذار خارجی در پروژه ایرانیاننت را نیز نباید از نظر دور داشت که خود بحثی جداگانه میطلبد.
با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، شخص محمود واعظی به عنوان وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، نمره خوبی برای این چهار سال خواهد گرفت؛ اما این نمره خود یک تبصره دارد که در ادامه خواهد آمد.
وزارتخانه: اگر در سخنان فعالان فاوا انتقادهای فراوانی به وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات وجود دارد و بهرغم تمام همدلیها این وزارتخانه حداکثر، نمره قبولی میگیرد، به عملکرد تخصصی این وزارتخانه و واحدهای تابعه بازمیگردد. به بیان دیگر هر چه وزیر توانست گرههای سیاسی را باز کند، بدنه وزارتخانه نتوانست مشکلات فنی و خواستههای تخصصی را برآورده سازد. این مشکل شاید بیش از همه به چینش مدیران ارشد و میانی وزارت ارتباطات مربوط میشود، مدیرانی که در همه دولتها- با گرایشهای سیاسی و فنی متفاوت- همواره حضور دارند و حداکثر صندلیهایشان عوض میشود.
اگر هنوز نمیتوان در ایران یک وزیر از بخش خصوصی ICT انتخاب کرد، آیا یک معاون وزیر یا مدیر کل هم نمیتوان داشت؟ چرا در وزارت ارتباطات مدیر جوان یا زن دیده نمیشود؟ چرا وزارتخانهای که قرار است عملکردش به شفافیت و کوچکسازی دولت منجر شود خود همچنان عملکردی غیرشفاف دارد و شرکتهای زیرمجموعهاش هنوز در حال بزرگتر شدن هستند؟
سوالاتی از این دست بسیار است و باعث میشوند مجموع نمرهای که به وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در چهار سال اخیر میدهیم، چندان مناسب نباشد.
تبصره: نمرهای که وزیر ICT گرفت به یک تبصره مقید شده بود. آن تبصره یک سوال است:«چرا وزیر طی چهار سال زمانی که در اختیار داشت مدیران خود را به گونهای انتخاب نکرد که امروز بتواند از برآیند کار آنها نمره بهتری دریافت کند؟»
همگان به یاد دارند که در دولت قبل وزیر نمیتوانست معاونانش را خود انتخاب کند و باید شخص رئیس دولت درباره تکتک معاونان وزرا نظر میداد، اما در دولت یازدهم که چنین نبود و واعظی میتوانست بدنه مدیریتی خود را به گونهای دیگر انتخاب کند پس چرا چنین نشد؟ این سوالی است که محمود واعظی اگر بخواهد در وزارت ICT بماند، باید به آن پاسخ دهد و اگر قرار باشد فرد دیگری به این وزارتخانه برود، باید تکلیف خود را با آن مشخص کند.
بدنه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به فکر، توان و انرژی تازه نیاز دارد.