اوپنایآی با شکایت «نوعدوستی علیه طمع» به جنگ ایلان ماسک رفت
شرکت اوپنایآی، ایلان ماسک، یکی از بنیانگذاران شرکت که حالا به مخالف اصلی آن تبدیل…
۱۸ مهر ۱۴۰۳
۸ مرداد ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۵ دقیقه
تحقیقات شرکت مکینزی نشان میدهد که کاهش تقاضا برای یک سری مشاغل باعث میشود تا ۱۲ میلیون آمریکایی تا سال ۲۰۳۰ به اجبار شغل خود را تغییر دهند.
به گزارش پیوست، مطالعه جدید موسسه جهانی مکینزی که تاثیر پیدایش هوش مصنوعی و فاکتورهای دیگری مثل پیر شدن جمعیت و تجارتالکترونیک بر مشاغل را مورد بررسی قرار داده است از تغییر شغل اجباری چندین میلیون آمریکایی در ایالات متحده و بروز تحولاتی در بازار کار خبر میدهد.
در سالهای گذشته دلیل اصلی بیشتر شدن حرکت کارکنان به سمت شغلهای جدید که از آن به عنوان استعفای بزرگ (Great Resignation) یاد میشود، افزایش حقوق و تعادل بهتر بین کار و زندگی بود. اما به گفته محققان مکینزی از حالا تا سال ۲۰۳۰، حدود ۱۱.۸ کارمند نه از روی انتخاب بلکه از روی اجبار باید شغل خود را تغییر دهند. این مطالعه نشان میدهد که حدود ۹ میلیون از این کارکنان میتوانند در حوزههای جدید به فعالیت خود ادامه دهند.
مایکل چویی، یکی از مولفان این مطالعه و محقق موسسه جهانی مکینزی که تاثیر تکنولوژیهای جدید بر کسبوکارها را بررسی کرده، در مصاحبهای با اینسایدر گفت:«فرصتهای شغلی در چهار گروه اصلی کاهش مییابد. چهار گروه شامل پشتیبانی ادارات، خدمات مشتریان و فروش، خدمات تغذیه و کارکنان تولیدی میشود.»
براساس این مطالعه، کارکنان کم درآمد بیشتر از همه تحت تاثیر قرار میگیرند. طبق نتایج این مطالعه، آمریکاییهایی که مشاغل کم درآمد دارند ۱۴ برابر بیشتر از دیگران احتمال دارد که تا سال ۲۰۳۰ مجبور به تغییر حرفه خود شوند. این مطالعه همچنین دریافته است که تقاضا برای حرفههای پردرآمد از جمله صنایعی مثل درمان، تکنولوژی، حملونقل نیز در آینده رشد چشمگیری خواهد داشت.
چویی در مصاحبه با اینسایدر به چهار فاکتور کلیدی در تحولات پیشبینی شده اشاره کرده است. اولین موضوع بحث «خودکارسازی مشاغل» است که تکنولوژیهای هوش مصنوعی مولد از جمله ChatGPT جریان آن را رهبری میکنند. این مطالعه دریافته است که حدود ۳۰ درصد از ساعات کاری فعلی در ایالات متحده تا سال ۲۰۳۰ خودکار میشوند.
به گفته او: «وقتی ماشینها بخشی از کار را انجام میدهند، ۷ ساعت کاری انسانها تغییر میکند.» به گفته محققان مکینزی انتظار میرود که هوش مصنوعی به جای جایگزین کردن کارکنان STEM (علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات)، خلاق و متخصصان تجاری و حقوقی، بهرهوری آنها را افزایش دهد. به گفته آنها بیشترین تاثیر منفی خودکارسازی را احتمالا شغلهای پشتیبان اداری، خدمات مشتریان و فروش و حرفههای خدمات تغذیه تجربه میکنند.
طبق برآورد این مطالعه در بین این چهار دسته نیز تقاضا بیشتر از همه برای منشیها، فروشندگان خرد، دستیارهای مدیریتی و صندوقدارها کاهش مییابد و تا سال ۲۰۳۰ هر کدام از این فرصتهای شغلی تا ۶۰۰ هزار مورد ریزش میکنند.
یکی از دلایل این پیشبینی «سهم بالای وظایف تکراری، جمعآوری داده و پردازش داده ابتدایی است، به عبارتی فعالیتهایی که تماما با بازدهی بالا توسط سیستمهای خودکار انجام میشوند.» به گفته آنها بهبود چتباتها میتواند تقاضا برای خدمات مشتریان را نیز کاهش دهد.
پدیده دوم هم افزایش مداوم خرید آنلاین است. به گفته چویی اگر مردم بیشتر از فروش فیزیکی، هزینه خود را صرف تجارت الکترونیک کنند، درنتیجه به مسئولان فروش کمتری در فروشگاه نیاز است، اما به افراد بیشتری برای حرکت دادن کالا نیاز دارید و تقاضا در انبارداری هم بیشتری میشود.
محققان پیشبینی کردهاند که به دلیل رشد تصاعدی تجارت الکترونیک، مشاغل خدمات حمل و نقل تا سال ۲۰۳۰ رشد ۹ درصدی را تجربه میکنند.
سوم اینکه میانگین سنی ایالات متحده در حال افزایش است و گروههای سنی مختلف، الگوی مخارج متفاوتی دارند. چویی بیان کرد همین مساله تقاضا برای یک سری مشاغل را کاهش و دسته دیگری را افزایش میدهد از جمله کارکنان حوزه درمان. به گفته او تقاضا برای همهچیز، از پرستاری گرفته تا جراح و رادیولوژیست بیشتر میشود. افزون بر این با وجود افزایش تولید، بهرهوری ناشی از خودکارسازی باعث میشود تا به کارکنان بیشتری نیاز داشته باشیم.
او اعلام کرد: «شما به افراد کمتر، اما با مهارت بیشتر نیاز دارید.»
به گفته چویی تاثیر مثبت و منفی این تحولات برای نیروی کار آمریکایی جای بحث دارد. مساله مهم حفظ و نگهداری از کارکنان آسیبپذیر است.
به گفته او: «در نیمه خالی لیوان، افراد آسیبپذیرتر همان کارکنان کم درآمد هستند. در نیمه پر لیوان، ما میتوانیم آنها را با آموزش مجدد و غیره متحول کرده و به جایگاهی با درآمد بیشتری برسانیم. اگر بتوانیم بازار کار را با وجود چنین تحولاتی به ثبات برسانیم در حقیقت پدیده خوبی است.»
چویی اطمینان دارد که مردم چنین تحولی را پشت سر میگذارند اما این کار نیازمند سرمایهگذاری کلانی از سوی شرکتها، مدارس و دولتها است. به گفته او آمریکا در کنار آموزش کارکنان از «بازار کار ماهرتری» بهرهمند میشود که براساس آن اهمیت یک سری مهارتها از مدرک دانشگاهی بیشتری میشود.
او گفت: «زمانی بود که بیشتر کارکنان آمریکا در بخش کشاورزی مشغول کار بودند. اما سالها بعد، تعداد افرادی که در کارخانه کار میکردند، افزایش یافت. اما این مساله باعث نشد که نرخ بیکاری ۵۰ درصدی داشته باشیم. ما در گذشته هم موضوعات مختلفی را پشت سر گذاشتیم و اینها چالشهای جدیدی است، که اگر خوشبین باشید موفق میشوید.»