skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره انقلاب بدون کد؛‌ جادویی برای همه

مینا پاکدل تحریریه

۸ مرداد ۱۴۰۲

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۱۱۴

جادویی برای همه
توسعه نرم‌افزار دیگر قلمرو انحصاری برنامه‌نویسان و مهندسان نیست. حالا دیگر هر کسی می‌تواند اپ و وب‌سایت بسازد. بدون کد (No Code) به همه امکان می‌دهد از ابزارها و پلتفرم‌های کاربرپسند و بصری استفاده کنند. شاید برای همین عبارت «انقلاب بدون کد» جا افتاده. حالا می‌توانی ایده‌ات را با حداقل زمان و کوشش به واقعیت بدل کنی، می‌توانی راه‌حل‌های نرم‌افزاری مناسب را بیابی و می‌توانی بدون هیچ محدودیتی دست‌به‌کار شوی و ایده‌های مختلف را امتحان و اجرا کنی. بدون کد خلاقیت آدم‌ها را واقعیت می‌بخشد بی‌آنکه نیاز باشد کدی بنویسند. در مقابل نرم‌افزارهای بدون کد را نمی‌توان بیش از حد مشخصی، شخصی‌سازی کرد و انتظار کاربردهای پیچیده فنی از آن داشت. نمی‌توان عیب‌ها و نقص‌هایش را به‌راحتی نرم‌افزارهای کدنویسی‌شده برطرف کرد، چون منشأ و رفتار کد معلوم نیست. نگرانی‌های امنیتی نیز پای ثابت انتقادهاست. همچنین با به میدان آمدن شرکت‌های ثالث، بحث مالکیت مطرح می‌شود؛ اینکه بر فرض مثال اپ تولید‌شده از آنِ فرد توسعه‌دهنده است یا به شرکت‌ ارائه‌دهنده نرم‌افزار کدنویسی‌شده‌ای تعلق دارد که می‌توان با آن محصولات بدون کد ساخت. در این پرونده No Code، سیر و جایگاه آن در بازار فناوری و نقاط قوت و ضعفش را بررسی می‌کنیم. به وجه همگانی‌اش می‌پردازیم، نظر متخصصان برنامه‌نویسی و دانشگاهیان را مرور می‌کنیم و در نهایت به تاثیر بدون کد بر فرهنگ نگاهی می‌اندازیم.

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۱۱۴ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۱۴ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/fkx
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو