skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

در انتظار دست‌های بزرگ‌تر

آرش برهمند تحریریه

۱۴ بهمن ۱۳۹۵

زمان مطالعه : ۳ دقیقه

شماره ۴۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۱۸ دی ۱۳۹۸

واژه پارک برای ما کودکان دهه ۶۰، آن معنای پرطراوات دهه‌های پیشین یا مفهوم پروسوسه دهه‌های بعدی را ندارد.
اگر برای پیشینیان ما پارک فضایی بود غربی و مدرن و جایگزینی برای مفهوم باغ ایرانی، برای ما این بوستان‌‌های تکراری شهری هیچ ‌وقت آن طنین اجتماعی را نداشتند. اگر برای نوجوانان امروز پارک محلی است برای گریختن از حصار تنگ خانه و به رخ کشیدن توان عبور از هنجارهای اجتماعی، برای ما پارک بیشتر حصار امنی بود که تفریح خیابانی به شمار نمی‌آمد و مجاز شمرده می‌شد. انفجار جمعیتی دهه ۶۰ و اقتصاد و فرهنگ برجای‌مانده از جنگ و انقلاب، پارک‌ها را نیز- تقریباً مانند هر جنبه دیگری از زندگی ما، تبدیل به شانسی کرده بود که باید برای رسیدن و ماندن به آن می‌جنگیدیم. در یک کلام، پارک جایی بود که باید بزرگ‌تری دست تو را می‌گرفت تا به آن برسی. همین و بس.
ماجرای پارک‌های علم و فناوری هم برای ما کودکان دهه فناوری اطلاعات، خالی از همین تکرار یک طنز تلخ تاریخی نیست. فضاهای نه‌چندان سبزی، که مهم نیست در دل شهر یا در پشت کوه‌‌ها و دامان تپه‌‌ها قرار گرفته باشند، باز هم مأمنی برای آی‌تی نیستند. تعداد شرکت‌های ماندگار و تاثیرگذار حوزه فاوا که از دل این محوطه‌‌های همیشه در حال ساخت و ساز، اغلب نیمه‌کاری و فاقد تقریباً هر شور و هیجانی بیرون آمده‌اند، به تعداد انگشتان دست نمی‌رسد. وقتی به پردیس‌های دانشگاه‌‌های سرشناس فنی و فناوری کشور سر می‌زنید، در بیشتر مواقع با ساختمان‌های نیمه‌کاره،‌ پی‌های گودبرداری‌شده و دفاتری ساکت با کارکنانی کت و شلواری و مقنعه‌پوش مواجه می‌شوید که رنگ و بویی از هیجان و شور کار شبانه‌روزی و چالش‌های خلق کردن محصولاتی سریع و پرحادثه ندارند. گویی آنها در روایتی دولتی از کارآفرینی، بیشتر کارمند تربیت می‌کنند. حتی در این میان پارک پردیس هم با رنگ و لعاب متفاوتی که دارد، بیشتر پناهگاهی برای شرکت‌های بزرگ فناوری است که از تیغ قیمت زمین و استرس پایتخت و ترس مالیات بگریزند و کمتر اثری از یک شرکت نوبنیان واقعی، که با چند جوان و سرمایه‌ای اندک تاسیس شده باشد، می‌توان در آن یافت. چرا؟
وقتی به همین چند شتاب‌دهنده نیم‌بند دانشگاهی و چند میزی که در هر دانشگاه به استارت‌آپ‌ها سپرده شده سر می‌زنید، یک حقیقت را می‌فهمید و آن این گرایش غیرقابل انکار است که کسب و کارهای امروز فناوری بیشتر از پارک و ساختمان و تابلو، نیازمند یک اینترنت مداوم،‌ میزی برای نشستن دور آن و مهم‌تر از همه مربیان برای گفت‌وگو هستند. بیشتر از این نه در نیاز آنها می‌گنجد و نه در توان‌شان. در این روایت حتی میز ناهارخوری پیوست، کانال تلگرامی چند جوان و چند ساعت سفر به کنفرانسی در شهرستان، بیش از همه‌ی آن روبان‌های بریده‌شده، ‌آمارهای توخالی سالانه و دکتر و مدیر کت و شلوارپوش، به بوم‌زیست کسب و کارهای تشنه فناوری کمک می‌کنند و عصر آن جاده و ساختمان به سرعت در حال سپری شدن است.
حتی اگر هم این تحلیل اشتباه باشد، باز این پرسش مطرح است که چرا همواره درِ این پارک‌ها بر رسانه‌های تخصصی بسته است. گویا هنوز هم باید بزرگ‌تری دست ما را بگیرد تا به پارک برسیم. پیوست این شماره در انتظار شماست. به زمستان خوش آمدید

این مطلب در شماره ۴۲ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۴۲ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/15j
آرش برهمندتحریریه

    روزنامه‌نگاری را از ابراراقتصادی شروع کردم و مدت کوتاهی در شرق، همشهری نوشتم و در برنامه‌های تلویزیونی فناوری اطلاعات کار کردم. در مورد فناوری و تاثیرش بر زندگی و کسب و کار می‌نویسم و تاریخ شفاهی و استارت‌آپ‌ها از حوزه‌های مورد علاقه من هستند. معتقدم رسانه پل مهمی است میان انسان‌ها، تصمیم‌سازها و کسب و کارهای جهان امروز.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو