توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
هیجان خاصی در صدای مرد است. «آخ آخ لیز خورد.» از ساختمان خودش و از فاصله دور محو تماشای لیز خوردن ماشینها در یک صبح برفی شده است. انگار در یک حفاظ امن قرار گرفته باشد و از حادثه لذت ببرد. ماشینها به هم میخورند و شیشه یکی خرد میشود، دیگری نزدیک است کسی را زیر بگیرد و طرف با خوششانسی خودش را پرت میکند آن طرف. احتمالاً مرد بیچاره آن موقع به این فکر میکند که چقدر بیدلیل چند میلیون تومان خسارت خورده، اما مرد دیگری که از تماشای حادثه لذت میبرد، خوشحال است که هیچ خسارتی از این ماجرا به او وارد نمیشود. او لذتش را از لنز دوربینش به میلیونها بییندهای که در شبکههای اجتماعی آن را تماشا کردند منتقل کرد. ما همه از لنز دوربین او، به بدبختی دیگران و فرارشان از ماشینهای از کنترل خارجشده، نگاه کردیم و مثل او لذت بردیم.
فیلمبردار آن صحنه به این فکر میکند که چه تصاویر نابی را شکار کرده است. ما هم در حریم امن خودمان پشت شومینه نشستهایم و از لیز خوردن ماشینها و آدمها و دیدن این صحنههای هیجانانگیز کیف
میکنیم.
اگر خیلی کیفور شویم هم آن را با چند حرکت انگشت برای دوست و فامیل میفرستیم تا آنها هم در این هیجان وصفناپذیر ما شریک شوند. لنز دوربین او حکم چشمان ما و میلیونها انسان را بازی میکند، هرآنچه او از واقعه درک کرده است، مستقیماً به همه ما منتقل میشود. این دستاورد رسانههای نوین و در صدر آن شبکههای اجتماعی، برای ماست:«ما قبول کردیم که جزئی از یک ادراک اشتراکی باشیم.»