توییتر ممکن است با بازگشت جک دورسی به عنوان مدیر ارشد، احیا شود ولی این سرویس هنوز هم با مشکلات دست و پنجه نرم میکند. چند سال پیش بود که من و چند نفر دیگر میگفتیم توییتر فراتر از یک شبکه اجتماعی معمولی است. در آن زمان به شما میگفتم توییتر سودمند و کاربردی است؛ سرویسی چنان بنیادین که فکر میکردم هنوز ارزشش را نمیدانند. توییتر باید به وجود میآمد. جریان آن 140 حرف توییت، بهترین روش دریافت اخبار مهم، حیاتی و پرمحتوا بود. وقتی طی ماراتن بوستون در آوریل 2013، بمب ترکید، کاربران توییتر وقوع زنده این امر هولناک را تماشا کردند. توییتر این نما را بدون تغییر، ویرایش یا روایت ارائه میداد و از دید اسکنر پلیس، شاهدهای عینی و عکسهای شهروندان روزنامهنگار، واقعیت را ارائه میکرد. خام بود ولی محور اصلی اخبار را تشکیل میداد. اما ترکهایی در ساختار توییتر مشاهده میشود. تغییرات در محصول باعث شد دنبال کردن گفتوگوها یا روایتها دشوار شود. عدم صرف زمان و زحمت برای تایید منابع مطمئن، اطلاعات را در معرض شک و تردید قرار داد. سوءاستفاده و اخاذی از کاربران نیز در توییتر رو به افزایش بود - باتلاقی که به خوبی با مثال توییتهای نفرتآمیز، زنستیز و سازمانیافته جوامع «گیمرگیت» نشان داده شد که وارد صفحه مردم شده و با دشنام و تهدید گفتوگو میکردند. به نظر میرسید توییتر برای مقابله با خشونت آماده نیست و ابزار اندکی برای تعدیل یا التیام اعتراضات دارد. حتی کاربران مشهور آن نیز مورد محافظت قرار نگرفتند. در آگوست 2014، زلدا دختر رابین ویلیامز، پس از چند حمله مخرب از توییتر خارج شد. البته تنها مشکل توییتر در این روزها، همهمه نیست ولی یکی از نشانههایی است که گم شدن سمت و سوی این شرکت را نمایان میسازد. یا شاید وضعیت بدتر این باشد که از ابتدا نیز هیچ جهتی برای خود تعیین...