گری ولف، نویسنده، در ۲۰ آوریل سال ۲۰۱۰ «زندگی دادهمحور» را در مجله نیویورکتایمز منتشر کرد. این مقاله توضیح داد که ردیابی وسواسی دادهها از جانب مردم تا حدودی ناشی از اختلال وسواسی جبری و تا حدودی هم نتیجه سادهتر شدن ردیابی دادههاست. باید اعتراف کنم وقتی ساعت مچی هوشمند اپل در سال ۲۰۱۵ معرفی شد، به قدری جذابیت داشت که نتوانستم در برابر پوشیدنش مقاومت کنم. این کار باعث شد بهراحتی بتوانم از برخی امکانات ردیابی درباره خودم استفاده کنم. ولف در سال ۲۰۱۰ نوشت: «یکی دیگر از دوستانم به نام مارک کارانزا- که او نیز از کامپیوترها کسب درآمد میکرد- یک بایگانی جامع و قابل جستوجو درباره همه ایدههایی که از ۲۱ سالگی به بعد به ذهنش رسیده دارد. این موضوع در رمان ۱۹۸۴ مطرح شده بود. میدانم که غیرممکن به نظر میرسد. اما بایگانیاش را دیدهام که میلیونها مدخل دارد. و دیدم که از آن استفاده میکند. مارک تعاملی نرم بین فرد در لحظه حال و اسناد دیجیتالیاش برقرار میکند و متعلقاتی را به گفتوگوهایی که سالها قبل انجام شده اضافه میکند. اکثر ایدهها برچسب تاریخ، زمان و موقعیت خوردهاند. آنچه برای دیگران حیات روانی نابسامان تلقی میشود برای مارک عناصری با ارجاعات متقابل است.» این افراد همگی میدانند که رفتارشان غیرعادی است. در حاشیه قرار دارند. گیکها. اما چرا کارهایی که انجام میدهند تا این اندازه عجیب به نظر میرسد؟ جستوجوی دادهها در زمینههای دیگر عادی به نظر میرسد. فتیش اعداد یکی از خصوصیات تعریفکننده مدیر مدرن است. مدیران اجرایی شرکتها وقتی با صاحبان منافع متخاصم روبهرو میشوند جیبهایشان را از اعداد پُر میکنند؛ مانند سیاستمدارها در انتخابات، دکترها هنگام مشورت دادن به بیماران و طرفداران باشگاههای ورزشی محلی هنگام حرف زدن در رادیو. چارلز دیکنز مدتها قبل در سال ۱۸۵۴ این وسواس اعداد را مسخره کرده بود. گردگرایندز مدیر مدرسه در رمان «دوران مشقت» اعداد...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.