افرادی که با «جنبش خودِ کمّیشده» همدلی میکنند، همانطور که شعار این جنبش میگوید، به دنبال «خودشناسی از طریق ردیابی خود» هستند. میخواهند بدانند چگونه باید بهتر بخوابند، تناسباندامشان را حفظ کنند یا صبح سازندهتری داشته باشند. این کار را با شمارش تعداد قدمهایی که در طول روز برمیدارند یا تعداد ایمیلهایی که در یک هفته جواب میدهند، انجام میدهند. شرکتکنندهها در جمع غیررسمیشان که به «نمایش و گفتوگو» (Show & Tells) شهرت دارد سه سوال میپرسند: چهکاری انجام دادید؟ چگونه انجامش دادید؟ و چه چیزی یاد گرفتید؟ اولین ارائهدهنده در «نمایش و گفتوگو درباره خود کمیشده» در پاسیفیکای کالیفرنیا در سال ۲۰۰۸، مطمئن نبود چه چیزی یاد گرفته است. گری ولف به عنوان همبنیانگذار «خودِ کمّیشده» روز بعد نوشت ارائهدهنده مذکور «گراف زیبایی از کار، خواب و سایر فعالیتهایش کشیده بود که حاصل دادههای ردیابی به مدت سه سال بود. و او در جلسه حضور داشت تا درباره اینکه دقیقاً چه معنایی از این گراف باید استخراج کند ایده بگیرد». روانشناسی ردیابی خود افرادی که در اولین جلسه «نمایش و گفتوگو» حضور داشتند بر کاربرد تمرکز کرده بودند: چگونه دادهها را برای رسیدن به هدفی مفید معنادار کنیم. اما ردیابی خود برای برخی افراد به نوبه خودش یک هدف است. همانطور که خود ولف اعتراف کرد، «کاربرد ردیابی خود برای رسیدن به برخی اهداف تعیینشده نمیتواند جذابیت آن را به طور کامل توضیح دهد. نوعی احساس اجبار و کنجکاوی وجود دارد که ظاهراً قبل از هرگونه کاربردی نقشآفرینی میکند». من در تحقیقم درباره هکرهای حرفهای شواهد این نوع تفکر را مشاهده کردهام. روانشناسها چنین تفکری را سبک شناختی- یا عقلانی یا تحلیلی- سامانمند مینامند. این نوع تفکر و رفتار به دنبال کشف الگو و استفاده از قوانین است. مطالعات نشان دادهاند بین سبک تفکر عقلانی سامانمند و دانشجویان کامپیوتر و هکرها رابطه وجود دارد. شگفتآور نیست که الگوها، سیستمها...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.