پروندهای درباره دورخیز غولهای صنعتی برای حضور در بازار استارتآپها؛ نفوذ به هسته سخت ثروت
دادههای اقتصادی بهار امسال وقتی از سوی مرکز آمار ایران منتشر شد به نحو نگرانکنندهای…
۹ آبان ۱۴۰۳
از شکلگیری فضای اکوسیستم نوآوری با تولد کسبوکارهای استارتآپی در ایران حدود ۱۰ سال میگذرد. اگر این اکوسیستم را به قطاری با واگنهای مختلف تشبیه کنیم، واگنها تمثیلی از بازیگران اکوسیستم خواهند بود که بهنظر اصلیترین آنها کارآفرینان، سرمایهگذاران خطرپذیر، تیم کسبوکارهای نوآور و خود کسبوکارها هستند. هرچند در این سالها قطار نوآوری فراز و نشیبهای فراوانی را طی کرده، اما تشدید تورم، مشکلات زیرساختی، مهاجرت گسترده و موارد متعددی از این دست، چندی است چراغ زردی را برای قطار نوآوری روشن کرده که به تعبیر فعالان اکوسیستم، به قرمز متمایل شده است.
اگر نقش کارآفرینان را در جایگاه موتور محرک قطار نوآوری در نظر نگیریم، قطعاً در جایگاه لکوموتیو این قطار قرار میگیرند. شاید بتوان این واگن را اینگونه توصیف کرد که با وجود وزن بالای واگن (تشبیه به مصائب کارآفرینی) تا چندی پیش حرکتش با شور و شوق به سر منزل مقصود همراه بود. حرکتی که در سالهای اخیر نه تنها سرعتش کم شده، که واگنهایی از خود را هم با مهاجرت گسترده نیروی انسانی از دست داده است. در وضعیت کنونی زیرساخت کارآفرینی یا ریلی که این واگن بر آن سوار است، با افزایش هزینههای کسبوکار، فقدان ثبات و نبود امکان تخمین این هزینهها، تردید در امکان جذب سرمایه، دشواری در استخدام کردن نیروی کار باکیفیت (واگن دیگری که به آن پرداخته خواهد شد) و مضاف بر آن افزایش هزینه زندگی شخصی خود کارآفرین موجب شده است آن دسته از افرادی که تاکنون کسبوکاری شکل ندادهاند مرددتر شوند یا طی مسیری هموارتر (کار کردن در فضای شرکتهای شکلیافته) را ترجیح دهند تا مسیر پردردسر تشکیل کسبوکار را انتخاب کنند. بعضاً اگر هم اصرار بر کارآفرینی داشته باشند با شرایط تورمی فعلی، بهناچار به سمت آن دسته از کسبوکارهایی خواهند رفت که در حال حاضر تقریباً وضعیت مناسبتری دارند که عموماً اینگونه کسبوکارها در فضای نوآوری نیستند.
سرمایهگذاران خطرپذیر هم خصوصی و هم نیمهدولتی یا به اصطلاح خصولتی تا به امروز با امید و انگیزههای بسیاری در این کلاس دارایی سرمایهگذاری کردهاند. دیدگاه این بازیگران تا چندی پیش بر این امید استوار بود که صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر در ابتدای مسیر خود قرار دارد و رو به جلو نوید چشماندازهای زیبا و بازدهی مناسب میدهد. مسیری که اکنون شاید دیگر آن امید را پیش روی خود ندارد و «پیچیده و صعبالعبور» توصیف بهتری برای آن شده است. بازدهی و آینده نامشخص سرمایهگذاریهای ابتدای مسیر، ابهام در فضای خروج از سرمایهگذاریها، تورم و هزینه فرصت بالای سرمایهگذاری در فضای تورمی، دشوارتر شدن یافتن فرصتهای سرمایهگذاری در کسبوکارهای دارای ظرفیت رشد، مشکلات تامین نقدینگی و مواردی از این دست رمق حرکت این واگن را نیز گرفته است. در این شرایط سرمایهگذاران تعهدات کمعمقی میدهند و نگاهها کوتاهمدت میشود؛ مؤلفههایی که در صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر جایگاهی ندارند. شاید بتوان گفت مخزن این واگن اندک اندک خالی از سوخت شده است.
شاید از نظر کمی، تعداد مخاطبان این واگن از همه واگنها بیشتر باشد. همه افرادی که به نحوی از کسبوکارهای نوآورانه متاثر میشوند خصوصاً تیم این نوع کسبوکارها حال خیلی خوشی ندارند. مسافران این واگن چند دسته هستند:
به دنبال کارآفرینان و تیمها، خود کسبوکارها نیز در قامت یک شخصیت حقوقی مستقل در اکوسیستم ایفای نقش میکنند. در انتهای این قطار، واگنهای متعددی از کسبوکارهای ریز و درشت وجود دارند که در نگاه نخست میتوان آنها را به دو دسته تفکیک کرد. یک دسته، کسبوکارهایی هستند که شکل گرفته و کم و بیش از پختگی متناسبی در فضای اکوسیستم برخوردارند. این دسته به نوعی «کسبوکارهای حکمفرما» هستند. این واگنها در برخی موارد مسیر خود را از کاروان قطار جدا کرده و خود لکوموتیو فضای فعالیتشان میشوند. آنها در این شرایط خود نقش سایر واگنها را نیز ایفا میکنند. دسته دیگر این واگنها کسبوکارهایی هستند بعضاً موفق که شاید واژه نوآوری صرفاً مجال تعیین جایگاه آنها در این کاروان باشد و لزوماً ارزشآفرینی آن هم با اهرم کردن نوآوری در آنها وجود ندارد. واگنهای دیگر این دسته نیز در تقلای باقی ماندن در حرکت هرچند نامشخص این کاروان هستند. تمام این کسبوکارها با شرایط تورمی مواجهاند. قدرت خرید عمومی کاهش یافته و آنها امکان افزایش قیمت محصول خود را ندارند و این امر حاشیه سود (یا شاید بهتر باشد بگوییم حاشیه ضرر!) آنها را تحت فشار قرار میدهد. از طرف دیگر «واگن سوخترسان» مدتزمان بیشتری صرف بررسی کسبوکار کرده و تزریق سرمایه به آنها را با تاخیر همراه کرده است. بسیاری از آنها هم حتی امیدی به جذب سرمایه در این شرایط ندارند. در نهایت این کسبوکارها ریسکگریز شده و ابتکار عمل خود را از دست داده و دیگر مانند قبل جسورانه عمل نمیکنند. واگنهای زیادی هم از قافله جدا شده یا متوقف میشوند.
قطاری که حرکتش سالها پیش آغاز شده قرار بود از میان مسیرهای سخت و ناهموار، مسافران و واگنهای همراهش را به سرمنزل مقصود هدایت کند. هرچند حرکت این قطار متوقف نشده و به مسیر خود ادامه میدهد، اما بیم آن میرود سالها صحبت از شکوفایی اکوسیستم نوآوری و تلاش برای تحقق وعده مناظر زیبا در دورنما و رسیدن به سرزمینهای آباد نقش بر آب و مسافران در نیمه راه رها شوند. قطاری که با کوشش فراوان واگنهای خود و وعدههای روزافزون انتظار میرفت بارقههای امید برای تهیه بلیتش بیش و بیشتر شود، اکنون در مهی غلیظ گرفتار است و نمیداند پیش روی خود چه دارد. حالا فعالان این اکوسیستم از سر دلسوزی و دغدغههایی که برای این فضای جوان در کشور دارند و با امید به اصلاح مسیر پیش روی این قطار، در قامت دهقانان فداکار از راه دور پیراهن خود را به آتش کشیدهاند تا شاید سوزنبانان به کمک بیایند.