در سال ۱۷۹۱، جرمی بنتام، فیلسوف انگلیسی و طرفدار لغو مجازات اعدام، طرحی را برای زندان پانوپتیکون- زندانی با ساختار سراسربین- منتشر کرد؛ ساختاری که بنتام امیدوار بود تجسم آرمانهای فایدهگرایانه یک جامعه انسانیتر باشد. در اواخر دهه ۱۸۸۰ در انگلیس، حدود ۲۰۰ جرم با مجازات اعدام (که دزدی هم از جمله آنها بود) وجود داشت. علاوه بر اعدام، روشهای رایج دیگر مجازات مجرمان شامل فرستادن آنها به جنگ یا سفرهای طولانیمدت خطرناک به مستعمرات کیفری در آمریکا و استرالیا بود. در این زمان چند زندان با امکانات ابتدایی در انگلستان وجود داشت که عمدتاً زندانیان با جرائم اقتصادی در آنجا نگه داشته میشدند، زندانهایی که شرایط وحشتناکی داشتند. محکومان در اتاقهای کثیف و بیش از حد شلوغ در حالی که مچ دستانشان غل و زنجیر شده و به دیوارهای تاریک راهرو بسته شده بودند دوران حبس خود را سپری میکردند. برای بنتام، این زندانها جایگزین قابل قبولی برای اعدام، جنگ یا تبعید نبودند. این اتاقها و راهروهای تاریک توسط نگهبانان بیرحم نظارت میشدند و مشکلات زیادی ایجاد میکردند که بنتام امیدوار بود معماری خلاق بتواند این مشکلات را حل کند. هدف این معماری استفاده از قدرت روشنایی نور بود. نوری که نظم را در زندان حفظ میکرد، و رویکردی انسانیتر از تهدید دائمی تنبیه بدنی داشت: ایدهای با نیت متعالی که مسیر تاریخ را تغییر داد. در واقع طراحی ساختار سراسربین پایه و اساس نظارت مدرن را بنا نهاد. دگرگونی اجتماعی که از عصر روشنگری آغاز شد و به انقلابهای آمریکا و فرانسه منتهی شد به رد مطلقگرایی سلطنتی نسبت داده میشود. میشل فوکو به طور سیستماتیک این تحول قدرت را در نوشتههای خود توصیف میکند. پیش از این، افراد درون سلطنت کسانی بودند که در نور قابل مشاهده بودند- با قلعههای بزرگ ترسناک، لباسهای پرزرق و برق و مراسم نمایشی. عموم مردم در تاریکی زندگی میکردند و همواره...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.