توانیر نرخ برق ماینرها را کاهش نداد؛ هرکیلوات ساعت ۳۳۰۰ تومان برای سه ماه آینده
شرکت توانیر در آخرین ابلاغیه نرخ برق، بهای برق مصرفی ماینرهای قانونی را ۳۲ هزار…
۲۲ آبان ۱۴۰۳
۱۸ اسفند ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۷ دقیقه
رشد شرکتهای بزرگ و تمرکز قدرت و دارایی دیگر یک حقیقت اجتنابناپذیر نیست. برخی معتقد به مرگ شرکتهای بزرگ، تکثیر ریزسازمانها و نوآوری در نحوه تقسیم قدرت و اداره امروزی هستند. ابزارهایی مثل بلاکچین فرصتی فراهم کردهاند تا افراد جامعه هر کدام به شکل واقعی در سازمان و سرنوشت آن دخیل باشند. از سویی خوداشتغالی برای افراد جامعه ممکن شده و جهان به سمت تمرکززدایی از غولها و فعالیت نهادهای مستقل میرود.
به گزارش پیوست، به نقل از فوربس، در سال ۱۹۷۳، ارنست فردریک شوماخر با تکیه بر فلسفه اقتصاد بودایی (Buddhist Economic) اثری به نام «کوچک زیباست»، یکی از تاثیرگذارترین کتابهای قرن بیستم، را خلق کرد. او که هدفش پیشرفت همهجانبه فرد و نه تنها اقتصادی است، برای تحقق این هدف توزیع مجدد دارایی را پیشنهاد میدهد. شوماخر از فناوران میخواهد که رهبری یک انقلاب را به دست گیرند: این انقلاب باید با ارائه «روشها و تجهیزاتی ارزان برای همه که مناسبِ استفاده در مقیاس کوچک باشد و نیاز خلاقانه انسان را برآورده کند»، جریان مخرب رشد مداوم شرکتها را متوقف و از تمرکز فزاینده قدرت جلوگیری کند. پس از گذشت پنج دهه، تکنولوژی مد نظر شوماخر_ سیستمهای اعتماد نامتمرکز با پشتیبانی بلاکچین، اپلیکیشنهای اقتصاد سازنده و ابزارهای کسبوکار خردی که موانع کارآفرینی را حذف میکنند_ در دسترس قرار گرفته و همین باعث تغییر سیستم سرمایهداری ما شده است: کوچک قدرتمند شده و بررسی روند اقتصاد ما نشاندهنده اهمیت مردم است. مالکیت حالا به عضویت تبدیل شده، جامعه وظیفه اداره را برعهده دارد و ریزسازمانها به یک جریان بزرگ تبدیل شدهاند.
مفهوم اقتصاد مالکیتی (ownership economy)_ سیستمی که پاداشهای قدرت و اقتصاد به جای متمرکز شدن در رأس هرم بین شرکتکنندگان توزیع میشود_ چیز تازهای نیست. در عمل، شرکتهایی مثل سوپرمارکت زنجیرهای پابلیکس (Publix)، موفقیت مالکیت اجتماعی را ثابت کردهاند. این شرکت که بزرگترین کسبوکار متعلق به کارکنان است با ۴۵ میلیارد دلار فروش سالانه موفقیتی بزرگ محسوب میشود. از لحاظ فلسفی، ایده یک سیستم سرمایهداری با مشارکت بیشتر پاسخی به نابرابری اقتصادی و اجتماع مدرنی است که به دنبال معنا و کمال میرود. سوال اینجاست که اگر ایده مالکیت توزیعی قرنها مورد تمجید قرار گرفته است، پس چرا هنوز به مدل اقتصادی اصلی تبدیل نشده و بلاکچین و ابزارهای کسبوکارهای خرد چگونه این شرایط را تغییر میدهند؟
تکنولوژی کسبوکار خرد که شوماخر آن را «تکنولوژی مردم» مینامد به مردم اجازه دسترسی به ابزارهای تجاری و زیرساختی را میدهد که پیشتر تنها مختص شرکتها بود. در نتیجه موانع آغاز یک کسبوکار کاهش پیدا میکند. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۷، تعداد مالکان منحصربهفرد آمریکا ۷۲۲ درصد رشد کرد. امروز، ۲۸ درصد از کارکنان نوعی خوداشتغالی دارند و در نیمی از موارد، خوداشتغالی منبع اصلی درآمد آنهاست. ابزارهای کسبوکار خرد به افرادی مثل تولیدکننده محتوای شبکه اجتماعی یا محقق هوش مصنوعی در زمینه هماهنگی و افزایش بازدهی کمک میکند.
تکنولوژی کسبوکار خرد از جمله عواملی است که اقتصادی سازنده را ممکن میسازد و در نتیجه گروهها به صورت مستقل میتوانند از حرفههای خود به اندازه کافی کسب درآمد کنند. هرچند کارکنان صنایع تولیدی از مهمترین کاربران ابزارهای کسبوکار خرد هستند و در واقع مالک کار و مکان محسوب میشوند، این تحول به دیگر صنایع هم سرایت کرده و گزینهای برای بهبود خلاقیت اقتصاد است. همان ابزارهایی که اقتصاد سازنده را تقویت میکنند ریزکارآفرینان را هم تقویت میکنند: این ابزارها عبارتاند از پلتفرمهایی که ارتباط مستقیم استعداد را با کارفرما فراهم و کار مستقل و دسترسی به مجراهای جدید درآمدی را ممکن میکنند. کسبوکارهای خرد با حذف پیچیدگیهای زنجیره عرضه ما را از «غولگرایی» دور و به مقیاس انسانی نزدیک میکنند: انسانها به روابط انسانی نیاز دارند و از این روابط رویکردی اخلاقیتر حاصل میشود که ما را به یکدیگر و خودمان نزدیکتر میکند.
ابزارهای کسبوکارهای خرد و تمرکززدایی در کنار اقتصادی سازنده، اقتصاد مالکیت امروزی را پدید میآورند. اقتصاد مالکیت در واقع اقتصادی است که بر پایه وابستگیهای یک اقتصاد نامتمرکز ایجاد میشود و کاربران مالکیت محصولاتی را که استفاده میکنند در اختیار دارند و در ازای خلق ارزش پاداش میگیرند. اجتماع در اقتصاد مالکیت نیز همانند اقتصاد سازنده نقش مرکزی ایفا میکند اما حالا مالکیت جایگزین مدل عضویت شده است. برای مثال به زیرساخت بازی درآمدزای اکسی اینفینیتی (Axie Infinity) نگاه کنید. کاربران در این بازی مبتنی بر بلاکچین، حیواناتی دیجیتالی به نام اکسی خلق میکنند و برخلاف پلتفرمهای سرگرمی قدیمی، این اکسیها به صورت یک دارایی ناهمتا (NFT)، در مالکیت کامل سازنده هستند. مالکان میتوانند دارایی خود را در بازار اکسیها معامله و در نهایت آن را به رمزارز یا پول رایج تبدیل کنند. بازیکنان در ازای بازی هم توکنهایی دریافت میکنند که حقوق حاکمیتی را به همراه دارد؛ یعنی در مورد آینده و نحوه مخارج این پلتفرم حق اظهارنظر پیدا میکنند. به عبارت دیگر، کاربران مالکیت محتوا را در اختیار دارند و در موفقیت پلتفرم نقش دارند و در ازای زمان و تلاشی که صرف میکنند، ارزی دریافت میکنند که حتی در خارج بازی هم ارزشمند است. تا به امروز، ۳.۶ میلیارد دلار معامله در بازار اکسی انجام گرفته و گرانقیمتترین اکسی به قیمت ۸۲۰ هزار دلار به فروش رفته است.
در اقتصاد مالکیت، مسئولیتپذیری و همکاری به جای اینکه به شکل کلیشهای در بیانیههای ارزش جای داده شوند، خشت سازنده ساختار سازمانی محسوب میشوند. در سازمانهای خودمختار نامتمرکز (DAOها)، حاکمیت به زبان ساده به یک کد شفاف کامپیوتری تبدیل شده و بین حجم عظیمی از اعضا توزیع میشود و تصمیمگیری محدود به یک میز کوچک نیست. همین ویژگیها باعث شد تا سازمانهای خودمختار نامتمرکز طی چند سال از یک مفهوم نظری، به روش متداول سازماندهی بدل شوند. ارزش قفلشده در خزانههای DAO تنها در سهماهه سوم ۲۰۲۱ با رشدی ۹۰ درصدی به ۱۵.۲ میلیارد دلاری رسید.
در یک دهه گذشته، بسیاری از موانع ساخت یک شرکت از میان رفته و در یک دهه آینده هم افراد بیشتری بدون ساخت شرکت به رئیس خودشان تبدیل میشوند. این افراد با استفاده از روشهای جدید سازماندهی، پایگاههای تازهای برای توزیع مالکیت ایجاد میکنند.
آیا هنوز فکر میکنید موضوع کسبوکارخرد و مالکیت تولیدکننده تنها مد روزی است که صندوقهای سرمایه، ثروتمندان کریپتو و اینفلوئنسرهای تیکتاک را ثروتمندتر میکند؟ با اینکه این فرایند پیدایش میلیاردهای دیجیتالی را هم به همراه دارد، اما موضوع مهمتر میلیاردها انسانی است که به ابزارهایی برای تولید، شکل دادن و نفع بردن از پیشرفت آینده دسترسی پیدا میکنند. موضوع دسترسی به ابزارهایی است که توزیع قدرت را به دور از غولهای انحصارگرا ممکن کرده و اقتصاد مشارکتی و حضور فعال جامعه را امکانپذیر میسازد. همانطور که گاندی میگوید: «این تولید توسط تودههاست که به فقرای جهان کمک میکند نه تولید عمده.»
آیا اپلیکیشنهای کسبوکار خرد و اقتصاد سازنده مفید هستند؟ هم بله و هم خیر. افراد بیشتری از طریق این اپلیکیشنها میتوانند تعریف خاص خودشان را از آنچه مفید و معنادار است ارائه کنند. آیا پروژههای نامتمرکز توزیع، برابری توزیع قدرت را به همراه دارند؟ تنها گاهی چنین میشود، اما این تکنولوژی در واقع زیرساختی برای تعریف مجدد سیستم و افراد مسئول آن فراهم میکند. آیا جامعه واقعاً در نحوه اداره سازمانهای تحت مالکیتش نقش خواهد داشت؟ سازوکار چنین حالتی مهیاست، اما پلتفرمهایی که حاکمیت مشارکتی را در عمل و به صورت شفاف اجرایی کنند، هنوز در مرحله ساخت هستند و به واسطه این ابزارهای جدید، استانداردهای تازهای روی روشهای قدیمی توزیع مالکیت و قدرت اعمال شده و همه چیز از مبحث سهام تا حق اداره سهامهای عمومی بهروزرسانی میشود.
برای اجرایی شدن پتانسیل کامل این تکنولوژی- در جهانی که موفقیت با فساد همراه نیست، ابزارهای کسبوکار خرد به همراه پیشرفت جهانی، میلیونها نفر را به مسئول سرنوشت خود تبدیل میکنند، توکنسازی امکان مشارکت در یکسری از داراییهایی که پیشتر قابل دسترسی نبود را فراهم میکند، منافع سازمانهای انتفاعی و جوامع آنها با هم تلفیق میشوند و جامعه شرکتهای دولتی را هدایت میکند- باید قضاوت بر اساس نمونههای اولیه امروزی را کنار بگذاریم. منافع این جهان باید نصیب گروههای بیشتری علاوه بر گیمرها و عاشقان کریپتو شود؛ برای رسیدن به این هدف، پیشتازان بیشتری باید در راستای توسعه این حوزه مجاب به فعالیت شوند. در حال حاضر ابزار کار وجود دارد و همانطور که میتوان از آن برای ساخت یک بازار جدید NFT استفاده کرد، میتوان از طریق آن جامعهای انسانی، فراگیر و مسئولیتپذیر پدید آورد.
منبع: Forbes