توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
بازار مخابراتی ایران بر لبه چنان پرتگاه عیانی قرار گرفته است که دیگر کل کشمکشهای قدرت و ثروت در آن بیهوده به نظر میرسد. اسبها در سربالایی یکدیگر را گاز میگیرند. اول این ماجرا از سقوط اینترنت ثابت شروع شد و سیاستمداران گفتند در تله بنیانگذار گیر افتادهاند. در قدم بعدی مخابرات هرچه کرد تا مجوز کسب درآمد بیشتر بدون تعدیل گسترده نیروی انسانی را بگیرد در نهایت نه توانست ساختار راکد و کند خودش را بهروز کند و نه میان دولت ترسیده و حاکمیت محتاط پلی برقرار کند. مخابرات هم به زیر کشیده شد. حالا آتش به تنها موتورهای زنده این بازار یعنی اپراتورهای تلفن همراه رسیده و گویا آخرین سنگر هم در حال فرو ریختن است.
گردونه مرگبار نگهداری و بهروزرسانی شبکه موبایل و کل ساختار مخابراتی و اینترنتی کشور نه تنها بمب ساعتی فرو ریختن ستون فقرات ارتباطی کشور را روشن کرده بلکه دیگر صحبتهایی همچون رساندن فیبر نوری به درِ منازل و بهروزرسانی به شبکه نسل پنج مخابراتی هم شبیه طنز سیاسی هستند.
عیسی زارعپور، وزیر نسبتاً جوان، آشکارا بر حسب سابقهاش یک مدیر فناوری اطلاعات است نه ارتباطی و حتی اگر هم زیر سایه سیاسی سنگین محمد مخبر، معاون اول قدرتمند رئیسجمهوری، بتواند نقشی ایفا کند، باید وابسته به پیران مخابراتی کشور باشد که هیچکدام فعلاً دستکم رسماً با او بیعت نکردهاند.
ابربازیگران این عرصه و نهادهای حاکمیتی بیرغبت نیستند که با زیر بال گرفتن این بازار در حال فروپاشی شاید بتوانند یک مجرای تنفس جدید خلق کنند ولی باز هم تجربه تلخ واگذاری شتابزده مخابرات به همه ثابت کرده است که تمام تلاشها مانند موفقیت پروژه اپراتور دوم و همکاری با خارجیها نیست. مخبر بسیار با این فضا آشناست و طیفهای بنیاد مستضعفان، صاایران و خود ستاد اجرایی در شبکه قدرت به او حتی از اعضای کابینه هم نزدیکترند ولی حالا باید دوباره بر سر این دوراهی قرار گیرد که قدرت بیشتری به فرادولت بدهد یا به عنوان بخشی از دولت زمام امور را در دست وزارت ارتباطات نگه دارد.
در حالی که دغدغه اصلی در بسیاری از طیفها هنوز نحوه جدید تقسیم قدرت است در پشت صحنه این گلوله برف به سرعت به قهقرا میرود. تمامی مبارزات، رسانهها، بازیها و پولهای این بازار بر اساس بقا و گسترش شبکه داده کشور شکل گرفتهاند و چه طرفداران شبکه ملی اطلاعات و چه مخالفان آن لاجرم باید بپذیرند بدون درخت، پرندهای هم در کار نخواهد بود. به زودی جنگلی هم وجود ندارد.
دولت دیر یا زود مجبور است شوکران افزایش تعرفهها را هم در کنار دهها جام زهر دیگر بنوشد ولی پس از تجربه تلخ افزایش تعرفه بنزین دست زدن به این بازی خطرناک برایش قمار بزرگی است. باید دید در نهایت این جام زهر را چه کسی به دولت مینوشاند؛ پول یا زور. این پرونده را با ما همراه باشید.