صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات مانند دیگر صنایع و رشتهها، مملو است از اسناد بالادستی…
۹ مهر ۱۴۰۳
رابطه فناوری اطلاعات و دولت در ایران داستان عاشقانهای کلاسیک است. اگر دولت را مفهومی خردتر و ایرانیتر به عنوان صرفا قوه مجریه که مردم رئیس آن را بیواسطه انتخاب میکنند، در نظر بگیریم؛ آیتی همواره کوشیده است به فراخور نگاه حاکم بر آن از این دستگاه سیاسی-اقتصادی عظیم بگریزد و در عین حال به آن پناه ببرد. مضامینی همچون اینترنت، بخش خصوصی، فیلترینگ و محتوا و حریم شخصی نقاط حساس این درگیری و یارگیری بودهاند.
از میانه دهه 70 روال حاکم بر آن بود که چون دولت طی سالهای سازندگی و متاثر از مصادرههای ابتدای انقلاب فربهتر از پیش شده بود، فناوری اطلاعات در سالهای ابتدایی موجودیتش بیشتر میکوشید از قوه مجریه و انبوه شرکتهای فعالش فاصله بگیرد؛ غولهایی همچون شرکت خدمات انفورماتیک، دادهپردازی، ایرانارقام، گسترش انفورماتیک و دهها شرکت نیمهدولتی دیگر تجسم این صفآرایی فناورانه دولت بودند که هرچند در مواردی موفق به انجام طرحهای ملی شدند ولی در نهایت هم ریشه فعالیتهای خصوصی را نحیف کردند و هم توسعه فناوری اطلاعات را کند ساختند.
با سپری شدن دولت اصلاحات که طی آن بخش خصوصی مجالی برای تنفس یافت و شرکتهای دولت صاحب هم در شیب خصوصیسازی قرار گرفتند، شرکتها و بازیگران دولتی به تدریج جای خود را به ساختارهای حکومتی، نظامی و امنیتی دادند که با افول غولهای دولتی و طلوع فناوری اطلاعات در پی ایفای نقش راهبری و بعضا درآمدی در این بازار بودند. طی سالیان گذشته حضور این نهادها سلطه دولت را تعدیل و حالا حضور آنها در قالب صندوقها، بنیادها و گروههای سرمایهگذاری به جریان بیرقیب تبدیلشان میکرد که نهتنها به لحاظ اهلیت بلکه از لحاظ مالکیت و توان مالی هم بر بازیگران خصوصی برتری داشتند.
در تمایز با آنچه طی دهه گذشته رخ داد این بار دولت نه رقیب که باید سرپناه بخش خصوصی میبود که در عمل چنین فرآیندی محقق نشد. آشکار است میزان قدرت حقیقی یک دولت هم برآمده از همراهی مردم و نخبگان است که در سالهایی که گذشت، چنین توانی هم در قوای مجریه موجود نبود تا در برابر فرادولت مقاومت کند. لیکن حکایت دولت فعلی متفاوت است. تردیدی نیست رابطه خاکستری دولت با فناوری در دولت فعلی نیاز به روشنایی بیشتر دارد. دولتی که رئیسش از دهها میلیون نفر پیام تغییر را دریافت کرده، برخلاف اسلافش تشنه آن است که شیخ فضای آنلاین نیز باشد. شعارهایش درباره آزادی و کیفیت اینترنت بسیار اقبال عمومی را افزایش داد، پیام سیدخندان درباره حمایتش از طریق اینترنت برای وی محبوبیتی دوچندان خرید، او و وزرایش در شبکههای اجتماعی حضور دارند و همچنان بر موج حمایت واقعی از سوی اجتماع مجازی سوارند. آنچه در قبال این محبوبیت و مشروعیت به فناوری اطلاعات تاکنون بازگردانده شده، ناچیز است.
بخشی از چرایی جریان را میتوان در این حقیقت جستوجو کرد که دیگر برخلاف دهههای گذشته اکنون لگام کنترل فناوری در دستان دولت نیست که تنها راهبر آن باشد. رشد این ابزار به عنوان یک اهرم شاخص اقتصادی و سیاسی باعث شده دیگران نیز خواستار حاکمیت بر آن باشند که شاید جامعترین تعریف همان فرادولت است. انتظارات و انتقادات موجود از دولت نیز شاید در رویکردی واقعگرایانه لاجرم باید در حد یک تنظیمکننده و تسهیلکننده باشد نه لزوما یک تصمیمگیر. اکنون که به پایان سال 92 میرسیم گذر سالیان متوالی دستکم یک حقیقت را اثبات کرده است؛ همانگونه که برای یک رابطه عاشقانه هیچگاه فقط دوست داشتن کافی نیست، برای تحول ساختاری قدرتگرا نیز فقط مردم کافی نیستند