فریتس مچلاپ (Fritz Machlup) یکی از برجستهترین اقتصاددانان قرن بیستم و از نظریهپردازان کلیدی جامعه اطلاعاتی است. وی یکی از نخستین افرادی بود که فهمید در نتیجه فناوری جدید، جهان درگیر یک انقلاب علمی شگرف شده که دانش را به منبع اصلی تحولات تبدیل کرده است. او برای نخستین بار تعریفی دقیق از جامعه اطلاعاتی ارائه کرد و این تعریف تا امروز با تغییراتی اندک باقی مانده است. دو زمینه اصلی مطالعات او تولید و توزیع دانش در سازمانها و اقتصاد پولی بینالمللی بود. نظریه جامعه اطلاعاتی، نظریه سرمایه فکری و نظریه اقتصاد دانشبنیان سه نظریه کلیدی مطرحشده توسط اوست. مچلاپ یک لیبرال بود که تاکیدی ویژه بر آزادیهای فردی و لزوم محور قرار گرفتن حقوق بشر در معاهدات اقتصادی بینالمللی داشت. اقتصاددان اتریشی یک اسکیباز حرفهای بود که به عنوان تفریح و برای تمدد اعصاب به ورزش شمشیربازی میپرداخت. او 13 بار در لیست نهایی کاندیداهای نوبل اقتصاد قرار گرفت اما کمیته نوبل هیچ گاه جایزه نوبل را به او اعطا نکرد. مرتون میلر، برنده نوبل اقتصاد سال 1991 میلادی، جایزهاش را به یاد و خاطره او تقدیم کرده است
در سالهای اخیر بارها با اصطلاحاتی مانند «اقتصاد دیجیتالی»، «اقتصاد شبکهای»، «اقتصاد دانشمحور»، «اقتصاد نو» و... روبهرو شدهایم. دکتر ایمانیراد در توصیف «اقتصاد دیجیتالی» و «اقتصاد شبکهای» میگوید:«اقتصاد ديجيتالی موجب بهرهوري بالاتر، رقابتپذيري بيشتر، حذف واسطهگرايي و ظهور اينترنت به عنوان عامل يكپارچه كردن كليه بازارهاي جهاني است. اين تحول تا اندازهاي قابل توجه است كه بعضي از كرسيهاي اقتصاد در چند دانشگاه به خصوص در كانادا، بحث اقتصاد ديجيتالي را مطرح ميكنند. آنها اين بحث را به عنوان يك نوآوري جديد مطرح نميكنند بلكه اعتقاد دارند اقتصاد متعارف را كنار بگذاريد و به اقتصاد ديجيتال روي بياوريد. اين مطلب داراي معاني، مفاهيم و قانونمنديهاي جديد است. به عنوان مثال معتقدند قانون بازده نزولي كه متجاوز از 200 سال حاكم بر كتابهاي اقتصاد است، در شرايط جديد به قانون بازده صعودي تبديل شده است. آنها ميگويند انحصار كه قبلا بد بود، حالا خوب است و بنابراين بيشتر از انحصار حمايت ميكنند. به اعتقاد آنها شكل پول و شكل دولت در اقتصاد ديجيتالی كاملا متفاوت ميشود. به همين خاطر از اقتصاد ديجيتالی به عنوان اقتصاد فرصتها، اقتصاد سرعتها و اقتصاد اندازهها نام ميبرند [...] در دانشگاه هاروارد چون تاكيد بيشتر بر قدرت شبكهاي كردن توليد از طريق اقتصاد ديجيتالی است، بحث اقتصاد شبكهاي مطرح شده است که در اروپا ترجيح ميدهند نام آن را اقتصاد نو بگذارند. بعضي از انديشمندان در انگلستان بحث انقلاب كارآفريني، انقلاب ديجيتالی و انقلاب شبكهاي را به عنوان اتفاقهاي اصلي اقتصاد جهاني ميدانند. ولي همه اينها در واقع پيامهاي واحدي در سطح بنگاهها دارند: سرعت زياد ميشود، مديريت بايد به مديريت كارآفريني تبديل شود، شكار فرصتها به مساله اصلي مديريتها تبديل ميشود.» جالب است بدانیم نخستین فردی که متوجه شد در نتیجه فناوری اطلاعات و ارتباطات تغییر عمیق در بنیانهای مفهومی اقتصاد ایجاد شده است، فریتس مچلاپ بود. او با مطالعه گسترده و عمیق اقتصاد ایالات...