skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

فرمان رفاقت

۱۳ اسفند ۱۳۹۳

زمان مطالعه : ۳ دقیقه

شماره ۲۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۲۶ مهر ۱۳۹۸

اول اینکه، روزنامه‌‌نگار شدنم مدیون دست مریزادی است که مرحوم قیصر امین‌پور پای یکی از داستانک‌های زمان دانشجویی‌ام نوشت؛ آن هم نزدیک به دو دهه پیش. پیش از آن التفات قلمی قیصرانه، اگر کسی می‌پرسید که به گمانت در آینده چه خواهی کرد، قطعا آینده‌نگری‌هایم نهایتا به چوب‌فروشی یا نجاری که در تداوم شغل پدری است یا تراشکاری که ماحصل تحصیل هنرستانی بود قد می‌داد. نوشتن و روزنامه‌نگار شدن حتی در بلندترین خیال‌پردازی‌های نوجوانانه‌ام نیز نمی‌گنجید. یا اگر جریان زندگی کاری‌ام می‌خواست منطبق بر واقعیت و تجربیات دوران کودکی‌ام رقم بخورد، نهایتا فی‌الحال باید مالک یا صاحب یک باب دکان بقالی می‌شدم که به یمن حضور هایپراستار، حتی بقالی‌های ۵ الی ۶ متری شهر عزیزمان هم در نامگذاری‌شان گوشه چشمی به آن دارند. اگر فرمان زندگی حرفه‌ای آدم‌ها دست خودشان بود، خدا را چه دیده‌اید شاید ما هم امروز یک هایپر کوچولو داشتیم :) به هر روی قیصر خواسته و ناخواسته فرمان زندگی‌ام را به جهتی دیگر چرخاند چنانکه دو دهه از زندگی‌ام را به همان فرمان رانده‌ام.
دوم اینکه، این دم آخری سال ۹۳ که نگاه می‌کنم، می‌بینم در این دو دهه خیلی چیزها تغییر کرده؛ نه برای من که برای خیلی از ماها خیلی تغییرات رخ داده. به نظرم تواتر و میزان این تغییرات را می‌توان در نرخ ارز مشاهده کرد. به همان شگفت‌انگیزی تا قبل از اینکه رخ بدهد اصلا و ابدا نمی‌توان گمانش را برد اما وقتی که اتفاق افتاد، عادت می‌شود و زندگی‌مان با همان تغییرات شگفت‌انگیز و گاه غیر قابل باور تداوم می‌یابد. در کنار همه تغییرات، خوشبختانه گاهی بعضی چیزها تغییر نمی‌کنند. روزنامه‌های اصلاح‌طلب همچون صبح امروز که بسته شدند، خیلی‌ها بیکار شدند. این بیکاری برای من دو حسن داشت. یکی اینکه درس و دانشگاهی که نیمه‌کاره به سودای روزنامه‌نگاری رها شده بود از سر گرفته شد و دیگری پیوستن به تحریریه ابرار اقتصادی به توصیه و تضمین مهرک.
مهرک را از قدیم، آرش را در ابرار اقتصادی، میثم را در فرهنگ آشتی و اثنی عشری را با پیوست یافتم. آنچه در این دو دهه تغییر نکرده، دوستی و همراهی و همکاری ماست. رسانه‌هایمان به تواتر تغییر کرده؛ حالا خانه‌مان پیوست است.
سوم اینکه، ما گمان می‌کنیم فرمان خیلی از چیزها در دست خودمان است اما واقعیت این است با حرف و نظر و عمل دیگران به مسیرهای مختلفی می‌چرخیم و خوب که نگاه کنیم، می‌بینیم این فرمان زندگی‌مان همیشه در اختیار ما نیست و ما را به جاهایی می‌برد که گمان نمی‌کردیم. شاید بد هم نباشد که این فرمان گاهی به مسیرهای دیگری بچرخد و دیگران هم مسبب چرخشش باشند و راه‌های دیگری را تجربه کنیم؛ اما به نظرم باید حواس‌مان باشد که فرمان رفاقت‌مان دست خودمان باشد. ما در این سال‌ها با هم کار نکردیم، رفاقت کردیم؛ چون فرمان رفاقتمان دست خودمان است

این مطلب در شماره ۲۲ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲۲ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/1vc

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو