زیتل زمینه کاری: ارائهدهنده سرویسهای اینترنت پرسرعت و نامحدود نیروی انسانی: ۱۷۰ نفر سال تاسیس: ۱۳۹۶ حالا دیگر خیلی وقت است که به سطوح ابتدایی هرم نیازهای انسانی آبراهام مازلو، در کنار خوراک و پوشاک و سرپناه، یک عضو جدید هم افزوده شده که نامش اینترنت است. عضوی که بود و نبودش حیات و ممات ما را نشانه میگیرد و با دور کردن خود، غمی چون غم از دست دادن معشوق را بر حال و روز ما متحمل میکند؛ کلافهمان میکند، بیخبر میگذاردمان، حوصلهمان را از دوری خود سر میبرد و دیوانه کوه و بیابانمان میکند. اغراق نیست. باور ندارید یک روز اینترنت خانه را قطع کنید و با دیتای خاموش گوشی همراهتان به خیابان بروید. اگر به جایی غیر از کوه و بیابان رسیدید بیایید و این ادعا را به چالش بکشید. حقیقت این است که این عروس هزار داماد پیر و جوان نمیشناسد و هر دم با رویی بر کسی حاضر میشود. حضوری که تصور جاودانگی میدهد و ترس از غیاب را کمرنگ جلوه میدهد. تمام این صغریکبری چیدنها بهانهای است برای معرفی یکی از همین مجموعههایی که هدفش ارائه همان اینترنتی است که بیدغدغه همچون خون در رگهای زندگیمان جاری شود. فشارش تنظیم است و حجمش نامحدود و سرعتش هماهنگ با سوختوساز کسبوکار و زندگیهامان. [aparat id="oNexc"] آنچه نسل زی میطلبید آفتاب در میانه آسمان شاخوشانه میکشید که به ساختمان آجریرنگ «زیتل» رسیدیم. مجموعهای پنجطبقه که ترکیب سنگ و شیشه در تمامی طبقاتش هویتی ویژه بدان میبخشید. هویتی که به ذات شفاف اینترنت تنه میزند و سختیهای نگهداری و تضمین کیفیت آن که شعار مهندسان این مجموعه است. با همراهی روجا قریشی، قائممقام مدیرعامل زیتل، به تکتک بخشها و طبقات آن سر زدیم و چه گفتوگوها که نکردیم؛ اما طبق روال معمول گفتوگوهایمان از بخش مدیریتی مجموعه آغاز و روایت تولد و روزهای توسعه...
همیشه نوشتهام آدم خاطرهبازی نیستم. نوستالژیک بودن برای روزنامهنگار مثل این است که سمشناس باشی و هر بار با ساختن یا شناختن یک زهر کمی هم خودت از آن بچشی! کولهبار روزمرگی میتواند از بار روزها و سالهایی که به نوشته تبدیل کردهای چنان سنگین شود که کمرت را بشکند. این روزها این بار را فقط میتوان بر دوش سایت ماهنامه انداخت؛ جایی که خیلی زیبا و خوش آب و رنگ چنان نسخه سپیدکاریشده و مدرنی از نوشتههای قدیمیات نشان میدهد که خودت هم میمانی این نوشته تر و تمیز کار چه کسی بوده.
سعید امامی مثل همه سالهایی که میشناسمش با کت و شلوار و کراوات خوشتیپ و عطرزده وارد آسانسور ماهنامه پیوست میشود. دیدن تحریریه خالی که به دلیل دورکاری تحمیلی کرونا تعطیل است غمانگیز است، اما با دیدن همان خوشمشربی و وقتشناسی که در کمیسیون نرمافزارهای پیشرفته سازمانی مشخصهاش است ناخواسته زیر ماسک لبخند میزند. میدانم هنوز هم وقتی جایی میداند به ظاهرش گیر میدهند خیلی بیسروصدا غایب میشود. اینکه نوه حاج میرزا آقاامامی چهره جاودانی مینیاتور اصفهان و روحانی هنرمند جلدهای سوخت حالا یک کراواتی است که احتمالاً مشهورترین چهره ERP کشور به حساب میآید خودش به خودی خود برای اثبات گذر تاریخی کافی است. سعید امامی آن روز در مقابل دوربین و پشت فنجانهای قهوه، چهره حتی متفاوتتری از خود نشان داد که بیانگر آن بود که با چه صعود و سقوطی یکی از اولین سری فارغالتحصیلان مدرسه عالی کامپیوتر ایران توانست جزو موسسان شرکت تاریخی پارس سیستم باشد. در روایت این سرگذشت شخصی با ما همراه باشید.
0 نظر