۹ آبان ۱۴۰۳
پروندهای برای یکصد مدیر صاایران که صاحب نبض ارتباطات کشور شدند
لشگرکشی مدیرانه
اگر در طول دهه 80 هجری شمسی روزنامهنگار، فعال صنفی یا سیاستمدار حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور بوده باشید، طی دیدارها و جلسات متعدد با مدیران بخشهای مختلف بازار فاوای کشور به تدریج به الگویی تکراری از مدیران، ادبیات و شیوههای مشابه برمیخورید که دامنه آن از وزرای ارتباطات، معاونانشان، رئیس هیات مدیره مخابرات و مدیران عامل اپراتورهای متعدد ثابت و موبایل گرفته تا حتی بنیانگذاران شرکتهای اینترنتی و نرمافزاری یا مدیران میانی و اجرایی بخش دولتی و خصوصی متفاوت است. این گروه موفق و کم و بیش همهگیر در فضای آیسیتی ایرانی طی بیش از یک دهه نهتنها فرآیندهای متعدد خصوصیسازی و جذب سرمایههای خارجی را مدیریت کردند بلکه حتی در حیطه قانونگذاری و سیاستسازی ارتباطات کشور هم وارد شدند و با توجه به برخاستن تقریبا تمامی آنها از بازوی فناوری ارتش جمهوری اسلامی ایران موسوم به صنایع الکترونیک ایران اغلب به عنوان صاایرانیها یا حتی نوبنیادیها شناخته میشدند که اشاره به منشاء سازمانی یا جغرافیایی آنها داشت. هرچند یکی از نگاههای رایج در تحلیل این حضور همهجانبه صاایرانیها در دستگاههای دولتی آن را مستقیما به اعمال نفوذ مدیران دستگاه دفاعی کشور از ارتش گرفته تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مربوط میداند ولی در عمل و با نگاهی دقیقتر باید اذعان داشت به هر ترتیب بخش عمدهای از پروژههای کلیدی فاوای کشور به دست این مدیران پراکندهشده در مخابرات و وزارتخانه گرفته تا حتی ساختارهای حکومتی و فرادستی انجام شده است. ریشهشناسی این تعداد قابل توجه مدیران با سبک و خروجی مشابه مدیریتی ما را به برنامهای مسکوت و اغلب نادیده انگاشتهشده در صاایران انتهای دهه 70 میرساند؛ جایی که به دور از پوشش رسانهای طرح کمنظیر «یکصد مدیر» پا گرفت و یک دهه بعد تبدیل به فراگیرترین جریان مدیریتی ارتباطات کشور شد تا حتی درگذشتن یکی از بنیانگذاران اصلیاش هم مانع پیشرفت آن نباشد. جریان از نوبنیاد...
با سلام
لشکر کشی درست است. نه لشگر کشی!
با سلام
پروژه ی یکصد مدیر به مراتب از آنچه در نگاره ی فوق بیان شده عمیق تر بود. نویسنده درک درستی از روند تاریخی شکل گیری این پروژه ی موثر نداشته و روند شکل گیری پروژه به کلی از ارایه ی مطلب حذف شده است. این که ایده ی پروژه از کجا آغاز شد و چگونه پرورش یافت مطلب مهم تری است از تکرار کردن جمله های کلیشه ای و تملق آمیز برای افراد تاثیر گذار. درک تاریخ وقایع به مدیران فعلی کمک خواهد کرد تا جریان های مشابه را ایجاد کنند که به تولید مدیران نسل آینده بینجامد.
به علاوه، هر پروژه ی آموزشی دولتی معایب خود را نیز خواهد داشت. نویسنده فقط به نقاط مثبت، آن هم با نرم زبانی ادبیاتی پرداخته و از بار منفی ای که مدیران پرورش یافته در این پروژه در ایجاد سازمان های نیمه دولتی داشته اند چشم پوشی کرده است. مدیران دهه ی ۷۰ و ۸۰ تربیت شدند و کسی منکر تاثیر گذاریشان نیست. آما آیا این مدیران مهارت مدیریت در دنیای پر تب و تاب و فعال فناوری تلنولوژی امروز را دارند؟ و یا شاید این پروژه ی موفق همچنان باید ادامه پیدا می کرد تا مدیرانی به روز را همواره در اختیار جامعه قرار دهد؟