اخیراً فیلمی در مورد جنگ تماشا کردم و این نکته در فیلم حیرتزدهام کرد که نخستوزیر یک کشور نه تنها تصمیمی شجاعانه برای آغاز ماموریتی مخفی گرفته بود بلکه هر روز با تیمش در مورد نتایج مشورت میکرد و از آنها روند پیشرفتشان را جویا میشد تا اطمینان یابند مسیر به درستی طی میشود. در مورد رهبران و مدیران و تفاوت این دو با همدیگر تحقیقات بسیاری انجام شده است. آبراهام زلزنیک یکی از افرادی بود که مقالهای در مورد این مساله در سال ۱۹۷۷ نوشت. خلاصه مقاله او به این ترتیب است: «تفاوت بین مدیران و رهبران در مفاهیم، روان، آشوب و نظم آنهاست. مدیران از فرایندها استقبال میکنند، به دنبال ثبات و کنترل هستند تا مشکلات را فوراً- گاه پیش از فهم کامل مساله- حل کنند. در مقابل، رهبران آشوب و همهمه و نبود ساختار را تحمل میکنند و وقتی قرار باشد مساله را کامل درک کنند مشکلی با تاخیر ندارند.» افراد کیفیتها و احساسات متفاوتی دارند که باعث میشود برخی قویتر از عدهای دیگر باشند. با این حال، به نظر من برای رهبر خوب بودن باید مدیر خوبی بود، به ویژه در حوزهای پیچیده مثل فناوری. این امر بدین خاطر است که امکان دارد بارها استراتژی مشخص و منظم با شکست مواجه شود. رهبر خوب با مهارتهای مدیریتی مستحکم میتواند بر اجرای ایدهها متمرکز باشد و این امکان را فراهم آورد که کارها انجام شوند. رهبران بهتر یا مدیران بهتر؟ آیا یک شرکت، به ویژه شرکتی کوچک و در حال رشد، به مدیران خوب نیاز دارد یا رهبران خوب؟ آیا این نقشها با یکدیگر متفاوتاند؟ گاه به نظر میرسد ما از واژههای مدیر و رهبر به جای هم استفاده میکنیم. رهبران تیمها افراد یا شرکت را با تاثیرگذاری و الهامبخشی هدایت میکنند، در حالی که مدیران این کار را با پیگیری فرایندهای برنامهریزیشده صورت میدهند. یک رهبر...