ما مردم به دولتیها وقتی حرفهای بزرگ میزنند بدبین هستیم. دست خودمان نیست تجربه یادمان داده که بدبین باشیم. هر وقت مدیران دولتی وعده کارهای اساسی دادند بعد از چند سال چیزی که بهتر نشد هیچ، باری هم به دوش ما اضافه شد. با همین سابقه و در زمانهای که همه از ابرچالشهایی که اقتصاد ما را تهدید میکند حرف میزنند، وقتی وزیر اقتصاد وعده اقتصاد هوشمند میدهد و بقیه مدیران دولتی هم رویای ایران هوشمند میبافند ما شهروندان بیقدرت، ما مطالبهکنندگان ناامید، ما رایدهندگان بینوا باز میترسیم ایران و اقتصادش هوشمند که نشود هیچ، چند سال بعد بفهمیم بخشی از منابع کشور پای خیالبافی مدیران دولتی هدر رفته و در زندگی ما هم چیزی بهتر نشده است. ما چرا بدبینیم؟ به گمان من چهار دلیل اصلی وجود دارد که ما را به چنین وعدههایی بدبین میکند. من این چهار دلیل را تلههایی میدانم که اغلب تصمیمات بلندپروازانه دولتی در آنها گرفتار میشوند و باعث میشوند ما با دولتی روبهرو باشیم که جسارت و بنیه اقدامات اساسی و تحولات عمیق را ندارد. قبل از اینکه این چهار تله را توضیح دهم باید تاکید کنم منظور از دولت صرفاً قوه مجریه نیست بلکه همه عناصری است که نظام اداره کشور را شکل میدهند؛ یعنی قوای سهگانه و شوراها و نهادهای عمومی غیردولتی و غیره که در فرایند تصمیمگیری و اجرا و نظارت نقش دارند. تله لفاظی یکی از رایجترین تلههایی که مدیران دولتی در آن میافتند تله بازی با الفاظ است. در سالهای گذشته انبوهی از موضوعات وجود دارد که با لفاظی و واژگان جذاب اما کلی آغاز شدند اما بعد به هیچ جا نرسید. در همین حوزه فناوری اطلاعات انبوهی سخنرانی و بحث درباره موضوعاتی مثل شبکه ملی اطلاعات، طرح جامع مالیاتی، درگاه واحد تجارت، احراز هویت الکترونیکی، کارت ملی هوشمند، کارت هوشمند سلامت و غیره وجود دارد که بعد...