۹ آبان ۱۴۰۳
۱۰ سال پس از واگذاری نهایی شرکت مخابرات ایران، وضعیت بزرگترین اپراتور خاورمیانه چگونه است
روزی روزگاری مخابرات
دالان تنگ و تاریک تاریخ با حفرهها و چالههایی که شاید برخی از آنها هیچگاه نور حقیقت را بر خود احساس نکنند، در برابر ما قرار دارد. تاریخی ۱۰ ساله که در نگاه اول تجربهای است یگانه؛ اما اگر اندکی از آن فاصله بگیریم، سرخط خبرها را بخوانیم و به نجواهای دیگران گوش دهیم، خواهیم دید داستانی است تکراری که در نقاط مختلف کشور بارها رخ داده؛ از اراک تا اهواز. باز هم اگر بیشتر به عقب برویم، تکرار این ماجراها را همین بالای سرمان در روسیه میبینیم. داستانی که نام «خصوصیسازی» بر آن گذاشتهاند، در بدفرجامی، طعنه به غمنامه رستم و سهراب و در مکرر بودن به سریالهای تلویزیونی پهلو میزند. تنها نامها هستند که تغییر میکنند. هپکو، نیشکر هفتپته، آذرآب و... نامهایی هستند که از پی هم میآیند. آش آنقدر شور شده که اقتصاددانان راستگرا هم خواستار توقف «خصوصیسازی»* شدهاند. این بار ما کتاب خصوصیسازی شرکت مخابرات ایران را ورق میزنیم. داستانی را روایت میکنیم که از سال ۸۵ آغاز شد، در ۸۷ شکل جدیتری به خود گرفت و در ۸۸ رسمی شد. داستانی که انگار در یک دور باطل قرار گرفته. با هر بار تغییر در سطح کلان مدیریتی مخابرات، امیدها برای رسیدن به ساحل آرامش زنده میشود؛ اما پس از مدتی باز هم اختلافها سر برمیآورند و دوباره تغییر جدید از راه میرسد. ۱۹ مرداد ۱۳۸۷ روزی بود که پنج درصد سهام شرکت مخابرات ایران برای کشف قیمت در بورس اوراق بهادار عرضه شد. جالب اینکه پنج درصد مخابرات، ۳۰ درصد بورس آن زمان را تشکیل میداد. ولولهای که آن روز مخابرات در ساختمان خیابان حافظ به پا کرد هرگز برای این شرکت تکرار نشد. از مردمی که حتی نمیدانستند چطور باید سهام یک شرکت بورسی را بخرند تا حرفهایهای بورس همه به دنبال سهام شرکتی بودند که میشناختندش. کمی دورتر از آن روز، یک خط...