توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
نسلهای دهههای شصت و هفتاد و هشتاد هستند. جمعیتشان زیاد است. مدرسهها برایشان ظرفیت عادی نداشت. قیف کنکور برایشان خیلی تنگ بود. در رقابتی سخت باید به دانشگاه راه مییافتند. رفاه بیشتری نسبت به بچههای دهههای پیش از خود داشتند. در کشور گذرکرده از دوران جنگ و روبهرشد و دستبهخرج بزرگ شدند. کسی برای پس از دانشگاهشان و حضور مولد در جامعه، یا فکر و برنامهای نداشت یا فکر و برنامهاش اجرایی نبود.
ذوق و شوق تجربههای جدید، آنلاین بودن، تنوعطلبی و داشتن چیزی مال خود، برای این نسل که ادامه دادن راه پدران برایشان اعتبار یا وظیفه فرض نمیشد و مهارتهای فردی نویی مانند کدنویسی داشتند و دانستن زبان و دسترسی به اینترنت و فرصت سفر نیز، آنها را با دنیای بیرون مرتبط و نزدیک میکرد. فراموشی استخدام در کارخانه و اداره و راهحل جدید زود بزرگ شدن و موفقیت جذابتر بود.
برخی به قصد ماجراجویی، عدهای با شوق یک تجربه موقت، جمعی با سودای ثروت فوری به دست آوردن، گروهی با هدف مدتی دور هم بودن و بعضی نیز با شوق تلاش برای ساختن و داشتن کسبوکاری نو، به استارتآپ علاقه نشان دادند. ساختاری پیش روی کسی نبود. مرجعی برای راهنمایی نداشتیم. شنیدههایی که از آن سوی آب، پراکنده و متنوع، به گوش میرسید نیز در جایی تجمیع و پردازش و پالایش نمیشد. جوانهای همسن و همنسل خودشان از آن سوی آب آمدند. مشاهدات و ارتباطاتی داشتند. برنامههای ساختارمندی مانند استارتآپ ویکند معرفی شد. سرمایههایی از بیرون کشور و سرمایهدارانی از درون، بخشی از سرریز منابع مالی خود را به استارتآپها اختصاص دادند. نمونههایی که برآمده از تجربههای موفق خارج از کشور بود و میشد به رونق آنها در این تاریخ و جغرافیا هم امید داشت شکل گرفتند. کافهبازار، دیجیکالا، اسنپ، آپارات، نتبرگ، الوپیک و مدیران و کاربران جوانشان، برونگرایانه از خود گفتند. صدایشان در جامعه دیده و شنیده شد. مخالفان هم با فریاد کردن، نام آنها را برای مردم تکرار کردند. نگاهها به سویشان متمرکز ماند. در دورهای انکار شدند، زیر ذرهبین رفتند، تهدید دیدند و بعد حضورشان دوام یافت، پذیرفته شدند، رشد کردند و ورق تا خورد (کامل برنگشت).
واضح نبودن ضوابط زندگی آنلاین در کشور، به آنان فرصت تولد و رشد داد. دیوار بلند مجوزهای کسبوکارهای سنتی و اصناف و وزارت و نهاد و سازمان و موسسه، اینها را بیشتر به بستر بکر آنلاین هدایت کرد. محصولشان وب و اپ بود، مردم مشتاق تجربههای آنلاین جذبشان شدند و آنها را به داخل کسبوکارهای سنتی هدایت میکردند و سهم خود را میبردند. با اعتراض و شکایت و پلمب و تهدید، سکوت و عقبنشینی را نمیشناختند. مطالبهگری از هر مقامی در هر سطحی را برای خود حق میدانستند. گردش مالی قدرتشان را بیشتر کرد. حضورشان غیرقابل انکار شد. مدافعانی از حاکمیت پشت سرشان ایستادند.. روی تابلوی بورس رفتند و همنشین مدیران ارشد بنگاههای بزرگ کشور در اتاق بازرگانی شدند. ندانستهها کمتر شده و فرصت به ثمر نشستن وعدههای چند سال پیش رسیده است. موفقیت و شکست تجربه شده و تفاوت بین حرف و عمل، پیش از گام گذاشتن به اجرا قابل محک خوردن نسبی است. بازی سخت شده. ایده قیمتی ندارد. کشور پر از مسالههای ریز و درشت است که هنوز تشنه نوآوری در کالاها، خدمات، فرایندها و مدلهای کسبوکار است و دارد روزهای دشوار اقتصادی را تجربه میکند. چراغ پا در راه نو گذاشتن خاموش نشده، اما پیش رفتن در این مسیر، برای اهلش، دوچندان دشوار است. کسبوکارهای نوپا و سرمایهگذاران، متوجه اهمیت فناوری، سختگیری مشتری در انتخاب و حساسیت بیش از حد او به قیمت شدهاند. به حباب قیمتگذاریهای میلیاردی استارتآپها سوزن و جوالدوز خورده. بلدهای بازار، صاحبان دانش، سختکوشان و برهمزنندگان قواعد گذشته، اگر از آفت دولتی شدن و محبوب دولت بودن فاصله بگیرند، شانس بیشتری نسبت به دیگران دارند تا پرچم موفقیت کسبوکارهای نوپا را از ارتفاعی که هست به نقطهای بالاتر ببرند. برندگان آینده، صاحبان منصف و صادق راهحلهای نو برای مسالههای مردم هستند که با چشمان و گوشهای روز و شب باز، کسبوکارشان را میسازند