توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
ایران سرزمین پروژههای نیمهکاره است. بزرگراه تهران-شمال از زمان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در دست ساخت است. پروژه مصلای تهران از سالهای ابتدایی دهه ۷۰ کلید خورد و همچنان سوت پایان برای آن کشیده نشده است. در تمام سالهای گذشته هر دولتی آمده بحث خصوصیسازی باشگاههای استقلال و پرسپولیس را مطرح کرده، طرحها ریخته شده اما الکها برای خصوصیسازی این دو باشگاه هنوز آویخته نشده است.
سال ۹۷، مانند همه سالهای پیشین، پر از پروژههای ناتمام است. طرح کیف پول الکترونیکی شهری و پرداخت الکترونیکی کرایه تاکسی یکی از همین پروژههاست. سه سال گذشته استارتآپهای حوزه پرداخت الکترونیکی کرایه تاکسی خودشان را به هر دری کوبیده بودند تا بلکه راه باز شود و مسیر فعالیت هموار. استارتآپهایی که از آغاز امسال اندک اندک بار سفر بستند و در کوس رحیل دمیدند. ابتدا «پرداختم» که جوانترین عضو این خانواده بود خانه را ترک کرد و پس از آن «رسید» که پیگیرترین بازیگر این فضا به شمار میرفت چشم بر امید بست و رفت. پس از خروج این دو بود که پای شهرداری به میان آمد و مناقصه بحثبرانگیز مشهد برای اجرای طرح کیف پول الکترونیکی برگزار شد و پس از آن نوبت به تهران رسید. نتیجه، همان انتظاری بود که «گوگو» در نمایشنامه «در انتظار گودو» برای دیدن «گودو» میکشید. گودو هیچوقت نیامد و فرجامْ بیسرانجامی بود. بحران تصمیمگیری در این کشور نه مقطعی که دائمی شده است و مدیران و مسئولان در بخشهای مختلف طرح میدهند، بحث میکنند، پیش میروند اما به خط پایان نمیرسند. به نظر میرسد قاطعیت در اجرا حلقه گمشده تمام پروژههای نیمهکاره است. قاطعیتی که همه از آن دم میزنند اما اثری از آن در روند مدیریتی کشور دیده نمیشود و همیشه در این مواقع تقصیرها گردن دولت در سایه میافتد. در یکی از بازیهای جام جهانی روسیه مدافع سمت چپ تیم ملی کشورمان با چشمانی بسته چنان جانانه دوید و میخواست خودش را به توپ برساند که تبدیل به نماد تمام دویدنهای یک ملت و نرسیدنهایش شد. او پس از بازگشت از روسیه درباره صحنه دویدنش گفت: « من در آن صحنه فقط تلاش کردم چیزی کم نیاورم. در آن لحظه میخواستم نشان بدهم که بازیکن ایران کم نمیآورد.» دولتها میخواهند نشان دهند ایران کم نمیآورد و مردم در مواجهه با مصائب این روزهای زندگی ایرانی بودنشان را به چالش میکشند که بگویند کم نمیآورند. این دویدن نماد یک جغرافیاست که در آن دولت میدود، ملت میدود و هیچکدام به توپ نمیرسند.