skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

ماجرای لینوس توروالدز و لینوکس

لینوکس دیگر صرفاً سرگرمی نیست

مینا پاکدل تحریریه

۵ آذر ۱۳۹۷

زمان مطالعه : ۱ دقیقه

شماره ۶۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۵ آبان ۱۳۹۸

لینوس توروالدز، دانشجوی 21ساله فنلاندی، پستی در گروه کاربران به اشتراک می‌گذارد و از بقیه در مورد پروژه کوچکی که روی آن کار کرده درخواست بازخورد می‌کند. او هسته‌ای ساده برای سیستم‌عامل شبه-یونیکس ساخته که روی پردازشگر اینتل 386 اجرا می‌شود. او می‌خواهد این پروژه را بیشتر توسعه دهد. کرنل سرانجام بدل به لینوکس می‌شود و به صورت رایگان در سال 1994 در اینترنت انتشار می‌یابد. در حال حاضر هزاران برنامه‌نویس از سراسر جهان کرنل لینوکس را به‌روز می‌کنند. اکثر آنها داوطلبانه این کار را انجام می‌دهند و برخی از سوی شرکت‌هایی مثل اچ‌پی، اینتل و آی‌بی‌ام حمایت می‌شوند. توروالدز نیز هنوز، پس از گذشت 28 سال، به صورت تمام‌وقت روی کرنل لینوکس کار می‌کند و تحت پشتیبانی بنیاد لینوکس است. به عبارت دیگر «لینوکس دیگر صرفاً سرگرمی نیست». در این پرونده سراغ لینوس توروالدز می‌رویم که سرگرمی جوانی و ایده‌هایش در زمینه دسترسی آزاد و رایگان امروزه بدل به سیستم‌عامل مهمی در جهان شده، و در کنار مروری بر زندگی و فعالیت‌های او، نگاهی می‌اندازیم به تاریخچه لینوکس، روند حرکت این سیستم‌عامل به سمت محبوبیت، مزایا و معایب، تاثیرات و آینده آن.

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۶۲ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۶۲ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/s5
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو