شرکت Cloudflare از بازار خرید و فروشی میان ناشران و شرکتهای هوش مصنوعی رونمایی کرد
شرکت Cloudflare، یکی از بازیگران اصلی زیرساختهای ابری که به بیش از ۲۰ درصد از…
۱۰ تیر ۱۴۰۴
۱۰ تیر ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
جهان جنگافزارها در آستانه تحولی بیسابقه قرار دارد. پس از اختراع باروت و ظهور تسلیحات هستهای، اکنون «انقلاب سوم در جنگها» با همافزایی هوش مصنوعی، فناوریهای کوانتومی و زیستفناوری، قواعد نبرد را از نو مینویسد. این فناوریها، از پهپادهای خودمختار و رمزگشایی کوانتومی تا پاتوژنهای هدفمند، نهتنها میدانهای نبرد، بلکه معادلات ژئوپلیتیک و امنیت جهانی را دگرگون کردهاند. گزارش تحلیلی پیشین، «جنگ ایران و اسرائیل در سایه هوش مصنوعی»، نشان داد چگونه هوش مصنوعی در درگیریهای مدرن تعیینکننده شد. اما این تنها آغاز راه است. همگرایی این فناوریها، با قدرتی چندبرابر، جنگ را به قلمروهای شناختی، سایبری و زیستی کشانده و کشورهایی که نتوانند با این موج همراه شوند، در خطر عقبماندگی استراتژیک قرار دارند. این گزارش، با نگاهی موشکافانه، به بررسی قابلیتها، چالشها و پیامدهای این انقلاب میپردازد تا راه را برای درک آینده جنگهای مدرن هموار کند.
هوش مصنوعی با تغییر پارادایم در سرعت، دقت و کارایی عملیات نظامی، بهعنوان یک «نیروی چندبرابرکننده» عمل میکند و حوزههای مختلفی از جنگ را تحت تأثیر قرار داده است.
افزایش تصمیمگیری و آگاهی موقعیتی: هوش مصنوعی با پردازش حجم عظیمی از دادههای میدان نبرد (مانند دادههای راداری، ماهوارهای، و سیگنالی) در کسری از ثانیه، چرخههای تصمیمگیری را بهطور چشمگیری کوتاه میکند. این فناوری از الگوریتمهای یادگیری ماشین برای شناسایی الگوها، پیشبینی رفتار دشمن و بهینهسازی استراتژیهای نظامی استفاده میکند. به عنوان مثال، سیستم گنبد آهنین اسرائیل از هوش مصنوعی برای محاسبه مسیرهای رهگیری موشکهای ورودی با سرعت بالا استفاده میکند و حفاظت بلادرنگ را فراهم میسازد. پروژه Maven ارتش ایالات متحده که با همکاری شرکت گوگل به انجام رسیده است، نیز با تحلیل ساعتها فیلم پهپادی، بار کاری تحلیلگران انسانی را کاهش داده و دقت شناسایی تهدیدات را افزایش میدهد. در هند، سیستم تشخیص نفوذ مبتنی بر هوش مصنوعی (AI-IDS) در چارچوب سیستم مدیریت جامع مرزی (CIBMS)، با استفاده از تحلیل ویدئویی، حرکت انسان را بهصورت خودکار تشخیص میدهد.
سیستمهای تسلیحاتی خودمختار کشنده (LAWS): سیستمهای تسلیحاتی خودمختار مانند پهپادها (UAVs)، خودروهای زمینی (UGVs) و زیردریاییهای بدون سرنشین (UUVs) با تکیه بر الگوریتمهای پیشرفتهی تشخیص هدف و ناوبری، توانایی اجرای عملیات بدون دخالت مستقیم انسان را دارند. فناوری «ازدحام» امکان هماهنگی چندپهپادی را فراهم میکند؛ نمونه آن حملههای سوارمی پهپادهای اسرائیلی در غزه و جنگ ۱۲ روزه با ایران است که از هماهنگی خودکار پیشرفته بهره گرفتند. نمونههایی مانند تفنگ نگهبان SGR-A1 در مرز کره جنوبی و پهپاد Kargu-2 در لیبی نیز نشان میدهند که این تسلیحات میتوانند بهطور مستقل هدفگیری و شلیک کنند. گرچه این فناوریها با کاهش حضور انسانی در میدان جنگ، ریسک جان نیروها را کم میکنند، اما واگذاری تصمیم کشتار به الگوریتمها، بحران مسئولیتپذیری و چالشهای اخلاقی جدی ایجاد میکند. سطوح مختلف کنترل از «انسان در حلقه» تا «انسان خارج از حلقه»—نشاندهنده درجه خودمختاری هستند و تمایز میان اهداف نظامی و غیرنظامی را پیچیدهتر میکنند.
جنگ سایبری و عملیات اطلاعاتی: هوش مصنوعی به بازیگری کلیدی در جنگ سایبری تبدیل شده است. این فناوری با نظارت بلادرنگ بر شبکهها، شناسایی آسیبپذیریها و اجرای خودکار حملات، توان دفاع و تهاجم سایبری را افزایش داده است. الگوریتمها میتوانند ناهنجاریها را تشخیص دهند، حملات را پیشبینی کرده و به آنها پاسخ دهند. از سوی دیگر، هوش مصنوعی به گسترش ابزارهای تهاجمی چون دیپفیک، مهندسی اجتماعی (مانند فیشینگ) و «مسمومسازی دادهها» کمک کرده است. نمونههای بارز آن را میتوان در فعالیتهای «گروه کاری ۹۱۲» وابسته به وزارت امنیت چین دید که با ایجاد مزارع ترول و هزاران حساب کاربری جعلی، تبلیغات سیاسی و اطلاعات نادرست را پخش میکند. همچنین، چین از «استودیوهای چندزبانه تولید محتوا» با بهرهگیری از هوش مصنوعی مولد برای جذب کاربران واقعی در رسانههای اجتماعی استفاده کرده است. این جنگ اطلاعاتی دیگر تنها ابزاری تاکتیکی برای فریب نیست؛ بلکه سلاحی استراتژیک است که میتواند انسجام اجتماعی، فرآیندهای دموکراتیک و اعتماد عمومی را تضعیف کند. ماهیت دوگانه فناوری نیز سبب شده ابزارهای تجاری و غیرنظامی در اهداف نظامی بهکار گرفته شوند، که نگرانیهایی جدی درباره حریم خصوصی و مرز میان امنیت و نظارت ایجاد میکند. افزون بر این، هوش مصنوعی خود نیز آسیبپذیر است. حملات میتوانند مدلها را فریب دهند یا با مسمومسازی دادهها، عملکرد سیستمهای دفاعی را مختل کنند، چالشی که اعتماد به سیستمهای خودکار را بهخطر میاندازد و لایهای جدید از تهدیدات نوظهور را شکل میدهد.
بهینهسازی لجستیک، آموزش، و پشتیبانی: الگوریتمهای هوش مصنوعی با پیشبینی نیازهای تجهیزات، بهینهسازی مسیرهای حملونقل و نگهداری پیشبینانه (مانند برنامه ALIS برای جنگندههای F-35)، زنجیره تأمین نظامی را کارآمدتر میکنند. شبیهسازیهای واقعیت مجازی مبتنی بر هوش مصنوعی، سناریوهای آموزشی تطبیقپذیر برای سربازان را فراهم میکند. سیستمهای تشخیص پزشکی بلادرنگ و پهپادهای پزشکی خودمختار نیز مراقبتهای اورژانسی را بهبود میبخشند. با این حال، وابستگی به این سیستمها آنها را به اهداف حساس در برابر حملات سایبری تبدیل میکند.
هوش مصنوعی لبه (Edge AI): هوش مصنوعی لبه به معنای اجرای الگوریتمهای هوش مصنوعی مستقیماً بر روی دستگاههایی مانند پهپادها، زیردریاییهای بدون سرنشین و حسگرهای پوشیدنی است. بدون نیاز مداوم به ارتباط با سرورهای ابری. این فناوری تأخیر را کاهش میدهد، تصمیمگیری لحظهای را ممکن میسازد و حتی در شرایطی که ارتباطات مختل میشود، عملیات را ادامه میدهد. این دستگاهها با پردازندههای داخلی قدرتمند میتوانند وظایفی چون شناسایی تهدید، تشخیص هدف و اجرای ماموریت را بهصورت خودکار انجام دهند. ارتشها با بهرهگیری از معماری سیستم باز مدولار (MOSA)، بهدنبال طراحی سامانههایی هستند که اجزای هوش مصنوعی بهصورت plug-and-play قابل اتصال و بهروزرسانی باشند
فناوری کوانتومی با ورود به «انقلاب دوم کوانتومی» و تمرکز بر کنترل ذرات منفرد، به یکی از اصلیترین ابزارهای رقابت در عرصه نظامی تبدیل شده است.
محاسبات کوانتومی با استفاده از کیوبیتها توان پردازش موازی بیسابقهای را فراهم میکند. این توانایی میتواند رمزنگاریهای فعلی مانند RSA را در هم بشکند و مسائل پیچیدهای مانند بهینهسازی لجستیک نظامی را حل کند. نمونههایی چون رایانه ۱۷۶-کیوبیتی چین (Zuchongzhi) و «قانون ملی کوانتوم» آمریکا نشانههایی از این رقابت جهانیاند. با وجود چالشهایی چون خطای کوانتومی، تهدید «جمعآوری کن، بعداً رمزگشایی کن» (HNDL) نشان میدهد که اطلاعات رمزنگاریشده امروز، در آینده ممکن است بهراحتی شکسته شوند، مسئلهای که توسعه رمزنگاری پساکوانتومی (PQC) را به ضرورتی راهبردی تبدیل کرده است.
حسگرهای کوانتومی نیز با تشخیص دقیق تغییرات مغناطیسی یا گرانشی، پنهانکاری را بیاثر کرده و ناوبری بدون نیاز به GPS را ممکن میسازند. این فناوری برای شناسایی زیردریاییها، تأسیسات زیرزمینی و پرواز در محیطهای مختل بسیار مؤثر است. برنامه RoQS دارپا و پروژههای چین و روسیه در توسعه ساعتهای اتمی و حسگرهای اینرسی کوانتومی، نمونههایی از این پیشرفتاند. در حوزه ارتباطات کوانتومی، فناوری QKD با بهرهگیری از درهمتنیدگی کوانتومی، امنیت بینظیری در انتقال اطلاعات ارائه میدهد. با این حال، محدودیتهای زیرساختی و برد باعث شده بسیاری از کشورها از جمله آمریکا و برخی دولتهای اروپایی، رمزنگاری پساکوانتومی (PQC) را بهعنوان راهحل عملیتر برای مقابله با تهدیدات کوانتومی در پیش بگیرند.
در نهایت، همگرایی هوش مصنوعی و کوانتوم به نقطهای بحرانی رسیده است. رایانههای کوانتومی میتوانند آموزش مدلهای هوش مصنوعی را شتاب دهند و در نتیجه، ترکیب این دو فناوری قدرت تصمیمگیری، تحلیل سیگنال و اجرای عملیات را به سطحی نمایی میبرد. سازمانهای اطلاعاتی مانند DIA هشدار دادهاند که این فناوریها بهزودی به میدان نبرد وارد میشوند و رقابت کوانتومی-هوش مصنوعی میان قدرتهای جهانی به سرعت در حال شکلگیری است.
فناوریهای زیستی با ارائه قابلیتهای نوآورانه در حوزههای جنگ بیولوژیک و محاسبات زیستی، به یکی از ارکان تحولآفرین در جنگهای مدرن تبدیل شدهاند. این فناوریها، که از زیستشناسی مولکولی، مهندسی ژنتیک، و محاسبات زیستی بهره میبرند، ابزارهای جدیدی برای تهاجم، دفاع، و پشتیبانی در میدان نبرد فراهم میکنند.
درمان و پیشگیری: زیستفناوری امکان تولید پوست و خون مصنوعی در میدان نبرد را فراهم کرده که وابستگی به منابع خارجی را کاهش میدهد. حسگرهای زیستی کاشتنی و واکسنهای نظامی مانند آنتراکس، ابزارهایی حیاتی برای تشخیص و مقابله با عوامل شیمیایی و بیولوژیکی در میدان جنگ هستند.
تقویت انسانی: با استفاده از مهندسی ژنتیک و داروها، توان شناختی و فیزیکی سربازان تقویت میشود. برنامههایی مانند AWARE دارپا، هوشیاری پس از بیخوابی را افزایش میدهند. این موضوع گرچه به بهبود عملکرد نظامی کمک میکند، اما نگرانیهای اخلاقی درباره کرامت انسانی ایجاد کرده است.
مواد خودترمیمشونده: مواد پیشرفتهای چون بیو-بتن و پلیمرهای زیستی میتوانند آسیبها را ترمیم و امضاهای حرارتی و شیمیایی را کاهش دهند. این ویژگیها به افزایش مقاومت تجهیزات و پنهانکاری در میدان نبرد کمک میکند.
تولید در محل: فناوریهایی مانند مهندسی آنزیم و تخمیر زیستی امکان تولید فوری تجهیزات و مواد در میدان نبرد را فراهم میکنند، که موجب کاهش بار لجستیکی و افزایش انعطافپذیری در مناطق دورافتاده میشود.
عملیات بدون ردپا: مواد زیستی تجزیهپذیر استفاده شده در تجهیزات، عملیات نظامی را کماثرتر بر محیط زیست و دشوارتر برای ردیابی میکنند.
تشخیص تهدیدات: حسگرهای زیستی پوشیدنی میتوانند تهدیدات شیمیایی یا بیولوژیکی را در محیط شناسایی کرده و هشدارهای زودهنگام ارائه دهند، نقشی که در جنگ ایران و اسرائیل نیز قابل تصور است.
آگاهی فراگیر: ادغام حسگرهای زیستی با هوش مصنوعی لبه، امکان تحلیل بلادرنگ اطلاعات محیطی را حتی بدون اتصال به شبکه فراهم میکند، و زمان واکنش به تهدیدات را کاهش میدهد.
پاتوژنهای هدفمند: فناوریهای مانند CRISPR میتوانند پاتوژنهایی طراحی کنند که ژنومهای خاص را هدف قرار دهند. قیمت پایین و دسترسی عمومی به این فناوری، احتمال سوءاستفاده توسط بازیگران غیردولتی را افزایش داده است.
بمبهای ساعتی زیستی: سلاحهای زیستی با دوره نهفتگی طولانی، اثراتی تأخیری و ویرانگر دارند که شناسایی و واکنش سریع را دشوار میسازند و موجب تضعیف بازدارندگی سنتی میشوند.
محاسبات زیستی در جنگ: فناوریهای الهامگرفته از طبیعت مانند رباتهای زیستی-هیبریدی (الهامگرفته از سوسکها و پشهها) برای عملیات شناسایی و جاسوسی در محیطهای دشوار به کار گرفته شدهاند.
پردازندههای زیستی نورونی: پردازندههایی متشکل از نورونهای زنده، با مصرف انرژی بسیار پایین و توان پردازش موازی بالا، برای کنترل سیستمهای خودمختار، تحلیل داده و تصمیمگیری در میدان نبرد به کار میروند. قابلیت خودترمیمی، آنها را برای مأموریتهای طولانی مناسب میسازد.
ظهور هوش مصنوعی، فناوریهای کوانتومی، زیستفناوری، و محاسبات زیستی دوران دگرگونکنندهای را در جنگ رقم میزند و مقایسه با تأثیر قدرت اتمی را ضروری میسازد. در حالی که هر دو نوع فناوری نشاندهنده تغییرات انقلابی هستند، ماهیت، کنترل، و پیامدهای آنها به طور قابل توجهی متفاوت است. در جدول ذیل فناوریهای نوین با قدرت اتمی مقایسه شدهاند:
معیار | قدرت اتمی | هوش مصنوعی | فناوری کوانتومی | زیستفناوری و محاسبات زیستی |
مقیاس تأثیر | تخریب جنبشی فوری، محدود به شعاع انفجار، پیامدهای زیستمحیطی جهانی | کمپینهای اطلاعات نادرست گسترده، تضعیف انسجام اجتماعی، تصمیمگیری فرابشری، بیثباتی سیستمی | دور زدن پنهانکاری، شکست رمزنگاری، اختلال در سیستمهای جهانی، تسریع طراحی سلاح | پاتوژنهای هدفمند با اثرات غیرقابل ردیابی، پردازندههای نورونی برای تحلیل ژنومی و رباتهای زیستی، خطر اپیدمیهای مهندسیشده |
کنترل و مسئولیتپذیری | کنترل انسانی دقیق، «انسان در حلقه»، مسئولیت مشخص | تسلیحات خودمختار، «انسان خارج از حلقه»، غیرقابل پیشبینی، مسئولیت مبهم، سوگیری خودکارسازی، فقدان قضاوت انسانی | کنترل دشوار، وابستگی به زیرساخت پیچیده، مسئولیت مبهم در صورت سوءاستفاده | پاتوژنها و رباتهای زیستی غیرقابل پیشبینی، مسئولیت نامشخص، خطر سوءاستفاده گسترده |
گسترش و چالشهای نظارتی | هزینه بالا، امکان ردیابی با ماهواره، معاهده NPT، گسترش محدود | گسترش آسان و ارزان، ماهیت دو منظوره، فقدان مقررات جهانی، خطر سوءاستفاده توسط بازیگران غیردولتی | غیرقابل ردیابی، نبود چارچوب قانونی، گسترش در آزمایشگاهها، خطر نشت فناوری | هزینه پایین سنتز DNA، دسترسی آسان، ناکافی بودن کنوانسیون سلاحهای بیولوژیکی، خطر استفاده غیرقانونی توسط گروههای کوچک |
بازدارندگی و ثبات جهانی | بازدارندگی مبتنی بر اقدام متقابل، تلافی تضمینشده، ثبات نسبی | تضعیف اقدام متقابل، تقویت حملات پیشگیرانه، تشدید ناخواسته، خطر فروپاشی اجتماعی و سیاسی | شکست رمزنگاری، آسیبپذیری سیستمهای فرماندهی، بیثباتی جهانی | اثرات تأخیری پاتوژنها، بیثباتی از سوءمحاسبات زیستی، خطر اپیدمیهای غیرقابل کنترل |
مهمترین نتیجه این مقایسه این است که برخلاف قدرت اتمی که با موانع ورود بالا، مسئولیتپذیری مشخص و رژیمهای کنترل تسلیحات تثبیتشده (هرچند ناقص) مشخص میشود، فناوریهای نوظهور (هوش مصنوعی، کوانتوم، زیستفناوری) با ماهیت دو منظوره، هزینه کمتر و سهولت گسترش، به ویژه به بازیگران غیردولتی تعریف میشوند. این امر به طور اساسی اثربخشی بازدارندگی سنتی و چارچوبهای کنترل تسلیحات را به چالش میکشد و نیازمند مدلهای حکمرانی و پاسخهای استراتژیک کاملاً جدیدی است. این تفاوت اساسی، نیاز به بازنگری جامع در رویکردهای امنیت ملی را برجسته میکند.
جنگهای مدرن وارد «انقلاب سوم» خود شدهاند؛ عصری که در آن همافزایی فناوریهای هوش مصنوعی، کوانتومی و زیستی، میدان نبرد را از فضای فیزیکی به حوزههای شناختی، سایبری و زیستی گسترش داده است. سامانههای خودمختار، حسگرهای کوانتومی و پاتوژنهای هدفمند، تنها نمونههایی از ابزارهای نوین بازتعریف قدرت در عصر جدید هستند. ایران باید با سرمایهگذاری هدفمند در پژوهش، توسعه زیرساختهای بومی و تدوین چارچوبهای اخلاقی و قانونی، این فناوریها را به ابزاری برای تقویت اقتدار ملی تبدیل کند. در پایان، هرچند نگارنده از حوزه هوش مصنوعی برخاسته، اما برای ترسیم تصویری جامع از آینده جنگ، به بررسی فناوریهای کوانتومی و زیستی نیز پرداخته است. امیدوارم متخصصان این حوزهها با نقد و راهنمایی خود، به ارتقای دقت و غنای این گزارش کمک کنند.