۹ آبان ۱۴۰۳
نگاهی به شکست دیوار در بازار افغانستان
کاغذپرانی بر دیوارهای بلند کابل
«شیر تارش را که چون دم تیغ بران و تیز بود با سرانگشتش نوازش کرد و چشمش را به گودیپران مست و چابکش که چون کبوتر ملاقی میچمید دوخت و از دور نقش عیدت مبارک نظرش را خیره کرد و کار اصلی را به یادش داد. آن وقت آهنگ یار کرد و قلاچ قلاچ تار داد. کاغذپران چون موج بیتابی نتهای مستانه و دیوانه زد و یک نفس خود را سر بام معشوقه رساند اما فضلو که از گوشه بامش شاهد آشوبگریهای گودی شیر بود و میفهمید که حریف چه میجوید، غفلتاً به جانش قیل کرد و شیر را در بهترین لحظههای شوق و شادی پریشان ساخت. شیر همین که گودی فضلو را دید رنگش پرید اما دست از پا خطا نکرد و قبل از اینکه فضلو کاغذپرانش را خوب هوا کند از همان بالا گودیاش را مثل شاهین قته داد و تار فضلو را چون پنیر خام دو نیم کرد.» این بخش از داستان مردها را قول است (مرداره قول است) نوشته محمداکرم عثمان، نویسنده اهل هرات، در خلال ماجرای عشق شیر، پسری بادبادکباز، به دختری به نام طاهره، به شیواترین شکل ممکن، جایگاه کاغذپرانی در فرهنگ افعانستان را روایت کرده است؛ یک سرگرمی که در دورهای به دلیل فشار طالبان ممنوع شد و پشت قفلهای زنگارگرفته اسیر ماند اما با رفتن طالبان تبدیل به نمادی برای صلح، آزادی و بلندپروازی در میان جوانان افغان شد. این جوانههای امید از دسامبر ۲۰۱۴ که آمریکا، بعد از حضور سهساله خود برای بیرون راندن طالبان از افغانستان، اعلام کرد قصد دارد نیروهایش را از این کشور خارج کند، با شتاب بیشتری سر برآوردند. تا جایی که بسیاری از افغانستانیها که سالها پیش از ترس طالبان در سراسر دنیا پراکنده شده بودند نیز به وطن بازگشتند و موجی از سرمایهگذاران و شرکتهای بینالمللی و منطقهای را همراه خود آوردند. همین بارقههای بهبود...