skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

کودکان در دنیای دیجیتالی

قربانیان کوچک، اندوه‌های بزرگ

مینا پاکدل تحریریه

۷ تیر ۱۳۹۷

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۵۸

تاریخ به‌روزرسانی: ۸ آبان ۱۳۹۸

تمام آنچه کودکی‌های ما را تهدید می‌کرد در دنیای بیرون قرار داشت و واقعی بود، از زورگویی گرفته تا خشونت. بخش خوب داستان این بود که همیشه برای هر بچه‌ای جایی وجود داشت برای گریز از ماجراهای آزاردهنده. ما در دنیای واقعی بازی ‌کردیم، ‌خندیدیم، درس خواندیم، آزار ‌دیدیم، جنگیدیم و بزرگ ‌شدیم. کودکان امروز هم همین تجربه‌ها را دارند، اما آنها در دو میدان می‌جنگند، اولی‌ همان میدان همیشگی دنیای واقعی است و دومی میدان جدید فضای دیجیتالی و اینترنت. تفریح‌ها و سرگرمی‌های اینترنتی، امکان یادگیری مسائل درسی با چند کلیک و دسترسی آسان‌تر به هم‌کلاسی‌ها یک طرف داستان است و طرف دیگر داستان فضایی است که تهدیدهای سایبری علیه کودک قد علم می‌کنند؛ تهدیدهایی مثل زورگویی، خشونت، آزار و سوءاستفاده جنسی، هرزه‌نگاری کودکان و غیره که در دنیای دیجیتالی نیز وجود دارند و خطرناک‌تر هستند. زیرا پیشرفت‌های تکنولوژی این امکان را به مجرمان می‌دهد که ناشناس باقی بمانند، مسیرهای دیجیتالی خود را پنهان کنند، هویت‌های جعلی بسازند و قربانیان را دنبال کنند. با توجه به اهمیت روزافزون مساله، در این پرونده سراغ وضعیت زندگی کودکان در عصر دیجیتالی می‌رویم، تهدیدها و مزایای اینترنت و ابزارهای پوشیدنی‌ برای کودکان را بررسی می‌کنیم، نگاهی به آمار جهانی و راهکارهای جهانی در حوزه کودکان می‌اندازیم و از روشنایی‌ها، اندوه‌ها، تاریکی‌ها و البته امیدها می‌گوییم. مینا پاکدل

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۵۸ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۵۸ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/13q
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو