«مهارتهای دیجیتالی بر چیستی و چگونگی تمرکز میکنند. سواد دیجیتالی در مقابل به چرا، چه موقع، چه کسی و برای چه کسی میپردازد.» به نظر میرسد تمرکز بیشتر بر مهارتهای دیجیتالی است، بهویژه در کلاسهای درس. معلمان توضیح میدهند که پلتفرمهای مختلف رسانههای اجتماعی و فناوری چه هستند و اصول اولیه استفاده از آنها را آموزش میدهند، اما معمولاً به همینجا ختم میشود. بیایید یک مثال واقعی را بررسی کنیم؛ در بسیاری از کلاسهای دبیرستان، لازم بود که از اینترنت استفاده کنیم، اما معلمان بهندرت زمانی را صرف توضیح خطرات استفاده از برخی پلتفرمها، روش استفاده از آنها، یا افرادی که ممکن است در این پلتفرمها پیش رویمان قرار گیرند میکردند. این به معنای نادیده گرفتن یا مقصر دانستن معلمان نیست، اما قطعاً مفید بود اگر اطلاعات بیشتری در این زمینه داشتیم. بالی این موضوع را بیشتر توضیح میدهد و میگوید: «مهارتهای دیجیتالی بر این تمرکز میکنند که از کدام ابزار استفاده شود (مثلاً توییتر) و چگونه از آن استفاده کنیم (مثلاً چگونه توییت کنیم، بازتوییت کنیم، از TweetDeck استفاده کنیم)، در حالی که سواد دیجیتالی شامل سوالات عمیقتری میشود: چه زمان باید از توییتر به جای یک انجمن خصوصیتر استفاده کرد؟ چرا از این برنامه برای حمایت و تبلیغ استفاده میشود؟ چه کسی با انجام این کار خود را در معرض خطر قرار میدهد؟» درست است که آموزش مهارتهای پایه ضروری است، اما سایر عوامل اغلب نادیده گرفته میشوند. به دلیل کمبود زمان در کلاس و تمرکز روی برنامه درسی، دانشآموزان مجبور میشوند این عوامل را خودشان کشف کنند. با آموزش سواد دیجیتالی، معلمان میتوانند کاری انقلابی انجام دهند. «با آموزش این سوادهای دیجیتالی، ما فرصتی داریم تا نهتنها بفهمیم بلکه بازتعریف کنیم که چه چیزی سواد محسوب میشود. گاهی نیاز است با دانشآموزان کار کنیم تا بررسی و بازتعریف کنیم که منظور از خواندن، نوشتن و متن چیست.»...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.