تاثیر دادهها، فناوریها و تحول دیجیتالی بر پایداری محیط زیست؛ در خدمت و خیانت فناوری
همانند تاثیر فناوری بر فرهنگ و جامعه، تاثیر یک فناوری بر محیطزیست میتواند مثبت یا…
۹ آبان ۱۴۰۳
آلبوم عکس خانوادگی از آن چیزهایی بود که در مهمانیها یکهو میآمد وسط. عکسها به آسانی یک کلیک یا تاچ گرفته نمیشدند و خیلی میارزیدند. اگر فیلم نسوخته بود، نور کافی بود، و چند شرط دیگر هم رعایت شده بود، خروجیاش میشد چند عکس از سفری طولانی یا جشنی بهیادماندنی یا روزی معمولی در مردادماهی کسالتبار. عکسها کمیاب بودند: عتیقهای که گذر عمر را میشد در آن دید و این تماشا، آنقدرها سهلالوصول و دمدستی نبود.
آلبومهای خانوادگی ما در یکی از همین مهمانیهای خودمانی دستبهدست میشدند. آنوقتها من پنج شش سال داشتم و هنوز از جادوی عکسها بیخبر بودم. «تولد کیه؟»، «رامسره اینجا؟» «متل قو». «عینالی»، «جلفا» و «مرز بازرگان». بین آن عکسها، سه چهار عکس از برادرم در سه تا پنج سالگی بود: لخت و عور جلوی دریا در اواخر دهه پنجاه شمسی. مهمانها که رفتند او که تازهتازه صدایش داشت کلفت میشد، و بدخلقیهایش هم بیش از مهربانیاش توی چشم بود، شاکی شد که چرا عکسهای لختم را به بقیه نشان دادهاید. بابا زد زیر خنده که کلاً مگر چی معلوم است توی آن عکس پر از نور مبهم. مامان گفت «خیلی بچه بودی خب. عکس بزرگیت که نبود». او تقریباً فریاد کشید «چه فرقی میکنه مگه، اصلاً چرا از من لخت عکس گرفتید».
در نهایت بحث و جدل بینتیجه تمام شد. ساک ورزشیاش را پرت کرد توی اتاق و در را کوبید. آلبومها رفتند سر جایشان توی یکی از کمدهای مربعشکل رختآویز گوشه هال؛ اما دفعه بعد که سروکلهشان وسط کسالت یا بیحوصلگی یا دلتنگی برای قدیم پیدا شد، دو عکس از همانها که او خوشاش نمیآمد آدمها ببینند سر جایشان نبود و دو سه عکس باقیمانده هم از نیمتنه به پایین قیچی شده بود.
چند وقت پیش، دوستی که بین بچهدار شدن و نشدن سر دوراهی بود، چند فیلم کوتاه خودمانی از بچهها برایم فرستاد؛ انگار حالا ترازوی بچهآوری با تماشای شیرینی و بامزگی بچههای غریبه در اینستاگرام سنگینتر شده بود. در یکی از فیلمها، دختربچهای داشت با آن کلمات قشنگ و نصفهنیمه سهچهارسالهها از پدرش بستنی میخواست. در فیلم دیگر پسربچهای داشت نعرهزنان اشک میریخت که چرا بازی ویدئویی را به پدرش باخته. پدر گوشه کادر بازویش را بالا آورده و فیگور قهرمانها را گرفته بود و در همین حین صدای نعره بچه و خنده مادر مدام بیشتر میشد. فیلم دیگر دخترکی بود که داشت درباره اینکه چطور لباسها را با هم ست کنیم، توضیح میداد.
فکر کردم این بچهها چند سال بعد چقدر از این فیلمها که بین غریبهها دستبهدست شده خوششان میآید؟ چقدر احساس شرم میکنند یا چقدر جلوی همسالانشان افتخار نصیبشان میشود؟ چقدر پدرومادرهایشان را مقصر میدانند که به جای بچگی کردن، از آنها خواستهاند جلو دوربین بایستند. بعد اگر بخواهند هم نمیتوانند بروند سروقت محتواها، قیچی به دست بگیرند و عکسها و فیلمهایشان را کات کنند.
وقتی محتوا سر از اینترنت دربیاورد، دیگر در کنترل هیچکس نیست. ذخیره میشود، راه خود را باز میکند و ممکن است یک روز غریبهای توی پمپ بنزین یا رستوران جلویت سبز شود و بگوید «اِ! فلانی». یا حتی بدتر. ممکن است بیفتد دست آدمی که از آن سوءاستفاده یا اخاذی کند یا هزار و یک چیز دیگر که هر روز خبرش را میشنویم و باید اعتراف کنیم این اتفاقها همیشه سر همسایه نمیآید.
محتوا در اینترنت نه میمیرد، نه قیچی میشود.
این روزها تا چشم کار میکند، تقریباً همه یک گوشی دستشان گرفتهاند و میخواهند با تولید محتوای ویدئویی پولدار شوند. اما در بین این همه غوغا، نقشآفرینی کودکان قصه دیگری دارد؛ قصهای که بهسرعت توجه کاربران را جلب میکند و آمار بازدیدها را بالا میبرد.
ژانر کودکاینفلوئنسری تنوع زیادی در سالهای اخیر داشته و حوزههای مختلفی را پوشش میدهد، از سفر گرفته تا سبک زندگی، ورزش یا حرفها و جملههای بچهها. مجریان این ژانر بچههای زیر ۱۶ سال هستند که در تولید محتوا نقش اصلی را بازی میکنند. آنها یا معمولاً بامزه و شیریناند یا مهارتی ویژه دارند. نقش پدرومادرها هم بیشتر در پشتصحنه رقم میخورد: کارگردانی، تدارکات و فیلمبرداری.
این سبک از مستندسازی ویدئویی زندگی روزمره خانوادهها و کودکان را که اغلب در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود، ولاگینگ میگویند. رشد محبوبیت این ولاگها در کشورهایی مثل ایالات متحده آمریکا در دهه ۲۰۱۰ میلادی به اوج خود رسید. در ایران نیز چند سالی میشود که این ولاگها محبوب شدهاند.
جستوجویی در اینستاگرام و یوتیوب و پلتفرمهای اینچنینی نشان میدهد تعداد دنبالکنندگان این صفحات گاه به بیش از یک میلیون نفر میرسد. هزینه تبلیغات نیز پابهپای افزایش فالوور، بالا میرود که البته به عوامل متعددی بستگی دارد از جمله تعداد فالوورها، اعتبار صفحه (پیج)، نرخ تعامل صفحه و نوع محتوا. انواع تبلیغات و نحوه انتشار (پست، استوری و سایر موارد). در جدول، چند نمونه واقعی از حسابهای ایرانی کودکاینفلوئنسرها در پلتفرم اینستاگرام آوردهایم و به تعداد فالوورها و درآمد حاصل از تبلیغات اشاره کردهایم.
نمیتوان انکار کرد که رقمها برای تقریباً هرکسی فریبنده است. نمیشود انگشت اتهام را صرفاً به سوی والدین گرفت؛ بعضی از این والدها استدلال میکنند تا قبل از اینفلوئنسری درآمد بخورنمیری داشتند و حالا به نان و نوایی رسیدهاند و امکانات فراهمشده، به درد تکتک اعضای خانواده میخورد.
طرفداران پروپاقرص چنین سبکوسیاق محتوایی نیز ساز خودشان را میزنند و میگویند دنبال کردن زندگی خانوادگی و کودکان اینفلوئنسر مورد علاقهشان هیچ ایرادی ندارد و خردهگیران صرفاً حسادت میکنند. در مقابل منتقدان معتقدند این شکل از تولید محتوای ویدئویی عین سوءاستفاده و خشونت است و فقط نامش به ولاگینگ (Vlogging) تغییر کرده.
در ادامه این گزارش نگاهی میاندازیم به مسائلی که باعث شده روند کیداینفلوئنسری، فریاد اعتراض عدهای را برآورد.
باید همین ابتدا اشاره کنیم حرف زدن از جریانی که به نام «والدین اینفلوئنسر» و «کودکاینفلوئنسری» راه افتاده به معنای طرفداری از اعمال محدودیت بر اینترنت و شبکههای اجتماعی نیست. برعکس تمرکز اصلی گزارش بر این است که در دنیای آزاد، چگونه میتوان بر لبه پرتگاه راه رفت و سقوط نکرد. مساله اصلی نگاهی است که بچهها را با پشتیبانی و مدیریت والدین به پای ثابت محتوای اینترنتی تبدیل کرده است.
والدین اینفلوئنسر میگویند ما بچههایمان را دوست داریم. برخی توضیح میدهند که فقط یکی دو ویدئو در هفته ضبط میکنند و بعضیهای دیگر میگویند اگر کودکشان نخواهد ویدئویی به اشتراک گذاشته شود، حرفش را نشنیده نمیگیرند.
اما به نظر میرسد در چنین فضایی، ارتباط بین والدین و کودک که قرار است رابطهای امن باشد، مختل شده و رابطه را به رابطه کاری تغییر داده. برای این بچهها مرز بین کار و خانه وجود ندارد. آنها مثل کودکان بازیگر، سر صحنه فیلمبرداری نمیروند که قوانین مشخصی دارد و وقتی تمام میشود، کار تمام شده است. اتاقها، حیاط خانه، هال و اتومبیل شخصی بدل به صحنه فیلمبرداری شده. دوربین همیشه حیوحاضر است و هر لحظهای میتواند لحظهای درآمدزا باشد. این فشار دائمی است و اگر پولی که از تولید چنین محتوایی به جیب میرود، تنها یا بخش اصلی درآمد خانواده باشد، احتمالاً کودک بار کار را بر دوش خود حس میکند و اگر انجام وظیفه نکند، احساسات پیچیدهای مثل گناه یا عذابوجدان را تجربه میکند.
به گزارش Times در فوریه ۲۰۲۴، مردان بزرگسال بیشترین دنبالکنندگان صفحات اینستاگرامی کودکاینفلوئنسرها هستند و ۷۵ تا ۹۰ درصد فالوورها را شامل میشوند. رقمها خودشان حرف میزنند نیازی به توضیح بیشتر نیست، اما سوال اینجاست در فرهنگی که به کودک یاد میدهند دستش را به غریبه ندهد و از غریبه خوراکی نگیرد، فرهنگی که مرز بین غریبه و خودی را آنقدر بهوسواس مشخص میکند که گاه از آن ور بوم میافتد و خروجیاش چیزی جز بیگانههراسی نیست، چگونه این تصور جا افتاده که فضای مجازی امن است. شاید مشکل آنجاست که والد خیال میکند چهاردیواری او امن است و این فالوورها مجازی هستند، در حالی که مرز بین دوتایی اندرونیبیرونی و مجازیواقعی خیلی وقت است کمرنگ شده و گاه ناپدید میشود.
حتی بزرگسالان نیز در برابر نفرتپراکنی هنوز آنقدرها مجهز نیستند. در عصری که هر کسی میتواند با اکانت ناشناس نفرتپراکنی کند یا پیامها و تصاویر تهدیدآمیز و جنسی ارسال کند، چرا باید کودک را در معرض چنین خطری قرار داد؟
بیتعارف: بیشتر ما در وضعیت اقتصادیای به سر میبریم که گاه حاضریم خودمان را به هر آب و آتشی بزنیم تا دستکم تا آخر ماه پولی ته حسابمان بماند. بعضیهایمان درِ مغازههایمان را تخته کردهایم، بعضیهایمان وقتی حساب سرانگشتی میکنیم، میبینیم خرج رفتوآمد تا سر کار با درآمدمان نمیخواند و ترجیح میدهیم بیکار بمانیم. در این وانفسا به فکر بعضیهایمان خطور میکند که «چرا من نتوانم مثل فلانی و بهمانی با همین گوشی و اینترنت همراه و بچهام، پول درآرم».
گاه اما این بچهها سهمی از پولی که خانواده به جیب میزنند ندارند. و بدتر اینکه درآمد اینترنتی صرفاً چماقی میشود بالای سر آنها تا در ویدئوها حاضر شوند، وگرنه خانواده بیپول میماند.
کشورهایی که قوانینی در این حوزه برای حمایت از کودکان تصویب کردهاند انگشتشمارند: فرانسه اولین کشوری بود که مقرراتی برای محافظت از کودکان اینفلوئنسر در فضای مجازی، در سال ۲۰۲۰، تصویب کرد. این قانون مواردی همچون لزوم کسب مجوز از مقامات محلی برای استخدام کودکان اینفلوئنسر، یک حساب بانکی جداگانه برای ذخیره درآمد حاصل از فعالیتهای آنلاین کودکان، و «حق فراموشی» (right to be forgotten) به کودکان برای حذف محتوای مربوط به آنها از پلتفرمهای آنلاین در صورت تمایل را شامل میشود.
اداره رقابت و بازار (CMA) انگلیس نیز در ۲۰۲۱ دستورالعملهایی را برای اینفلوئنسرها، از جمله کودکان، منتشر کرد. این دستورالعملها بر شفافیت درباره تبلیغات و حمایت مالی تاکید دارند.
در ایالات متحده آمریکا چند ایالت پیشگام بودند: اولین قانون در ایالت ایلینوی ایالات متحده آمریکا در آگوست ۲۰۲۳ تصویب شد. طبق این قانون، باید درصدی از درآمد کودکان تولیدکننده محتوا به حسابشان واریز شود؛ حسابی که وقتی ۱۸ساله شوند میتوانند از آن برداشت کنند و کودکانی که هیچ بخشی از این پول را از خانوادهشان دریافت نکردهاند حق دارند که شکایت به مراجع قانونی ببرند. ایالت کالیفرنیا نیز در همین سال قانونی تصویب کرد که به موجب آن ۱۵ درصد درآمد حاصل از فعالیتهای آنلاین کودکان اینفلوئنسر زیر ۱۶ سال باید در یک حساب بانکی تحت نظارت دادگاه برای آنها ذخیره شود.
در چند سال اخیر کشورهای مختلف در حال بررسی و اتخاذ رویکردهای متفاوتی برای حمایت از کودکان در دنیای مجازی بودهاند، مثلاً نیوزیلند در ۲۰۲۲ اعلام کرد مشغول بررسی قوانینی برای محافظت از کودکان اینفلوئنسر در فضای مجازی است.
اگر هویت را که مفهومی سیال است و مدام تغییر و رشد میکند در گرو لایکها و فالوورها قرار دهیم، کاری نکردهایم جز اینکه ارزش کودک را وابسته به تحسین و تشویق دیگران از ظاهر یا مهارتش کردهایم. از یک طرف شهرت به روان کودک فشار میآورد و از طرف دیگر کمالگرایی و میل به جلب توجه ممکن است به اضطراب منجر شود: «اگر لایکها کم شوند چه؟ اگر بقیه از من خوششان نیاید چه؟»
در وهله سوم اتفاق دیگری نیز میافتد: اینکه همه چیز یک نمایش است. بنابراین «تظاهر» کمکم تبدیل به بخشی از شخصیت کودک میشود و تاکید بر ظاهر هم به آن دامن میزند: اینکه عکس یا فیلم به حد کفایت خوب از آب درآمده، ظاهربینی و مصرفگرایی را در او تشدید کند. تشویق کودک به پوشیدن لباسهاس مختلف برای عکسبرداری و تبلیغ باعث میشود ناخودآگاه او تصور کند خریدها و ظاهر فرد، شخصیتش را تعیین میکند.
هلن سوییتینگ در سال ۲۰۱۲ تحقیقی را با عنوان «مصرفگرایی و سلامت روان در سالهای اول نوجوانی» منتشر کرد که در آن توضیح میداد ارتباطی بین ارزشگذاریهای مادی و سلامت روان کودکان وجود دارد. این تحقیق که جامعه آماریاش بیش از دو هزار دانشآموز ۱۱ تا ۱۴ ساله بودند نشان میدهد آنهایی که مصرفگرا بار آمدهاند سطح رضایت پایینتری از زندگی دارند، میزان خوشحالیشان نسبت به همتایانشان کمتر است و عزت نفس پایینتری نیز دارند و خشم بیشتری احساس میکنند.
ولاگرهای خانواده این روزها بیشتر از همیشه درباره «اخلاق» حرف میزنند و «شفافیت» را مد نظر قرار میدهند. آنها میگویند سن و اسم کودک را تغییر دادهاند، یا صورت کودکشان را نشان نمیدهند یا در فیلمهایشان فقط صدای کودک شنیده میشود. با وجود این اقدامات همچنان سوال اصلی پابرجاست.
شاید هویت کودکان خیلی جاها مشخص نباشد، اما هنوز هم به طرزی وسواسگونه از آنها فیلم گرفته میشود، گاه بیآنکه مطلع باشند؛ مثلاً از فاصله دور یا وقتی در ماشین هستند.
خیلی از این محتواها مثل توصیههای والدین را میتوان بدون حضور بچهها ارائه داد اما مساله این است که این محتواها اغلب خصیصه سرگرمی دارند و بینندگان واقعاً دنبال توصیه و پیشنهاد درباره فرزندپروری و بچهداری نیستند، آنها میخواهند تصاویر و ویدئوهای جذاب و شیرین بچهها را ببینند. کافی است بچهها از محتوا حذف شوند، ریزش فالوورها بهسرعت اتفاق میافتد. تاکنون هیچ کشوری قانونی تصویب نکرده که نقشآفرینی کودکان در محتوای ویدئویی را ممنوع کند.
طبق پیماننامه جهانی حقوق کودک، کشورهای طرف کنوانسیون (از جمله ایران) موظفاند حق کودک را برای تحت حمایت قرار گرفتن در این موارد به رسمیت بشناسند: ۱. استثمار اقتصادی، ۲. انجام هرگونه کار زیانبار، ۳. انجام هر کاری که مانع آموزش او شود. و ۴. انجام هر کاری که برای جسم و روان و پیشرفت اجتماعی کودک مضر باشد.
در قانون کار نیز مشخص شده که کودک میتواند چند ساعت در روز کار کند و چه مدت باید به تحصیل خود برسد. اما اینفلوئنسر مارکتینگ یک صنعت جدید است و قوانین زیادی در موردش وضع نشده است.
در چنین وضعیتی، سواد دیجیتالی مهمترین ابزار ماست. باید بدانیم که در پستهایمان نباید موقعیتهای جغرافیایی (لوکیشنها) را مشخص کنیم، اجازه ندهیم میلیونها غریبه بدانند کودک در کدام مدرسه درس میخواند، کجا کلاس شنا میرود یا در کدام پارک با دوستانش بازی میکند یا چه زمانهایی در خانه تنهاست.
اگر هوشیار و آگاه باشیم و یاد بگیریم چطور از حریم خصوصی کودکمان مراقبت کنیم، اینترنت هیولای هزارسر نیست که به ثانیهای شادیهایمان را ببلعد.
اما مهمتر از همه اینها این است که بدانیم همه تقصیرها را نمیتوان گردن والدین انداخت. قانون بازار همیشه این بوده که وقتی تقاضا هست، عرضه هم هست. من و شما هم به نوبه خود باید بتوانیم نقش فعالتری داشته باشیم، دکمه آنفالو را بزنیم و دستکم جزو مشوقان نباشیم. این وضعیت را استمرار نبخشیم و بدانیم ما هم به نوبه خود مسئولیتی در قبال بچهها داریم. بهویژه در شرایطی که قوانین حفاظت از کودکان وضعیت نامعلومی دارد و ما هنوز در گیرودار مسائلی مثل کودکهمسری هستیم.