این جستار، خوانشی جامعهشناختی از تلفن است که والتر بنیامین در قالب متنی زندگینامهای از دوران کودکیاش در برلین دهه ۱۹۰۰ بهدست میدهد. میتوان دید چگونه کاربرد فناوریهای ارتباطی نقش مهمی در شکلگیری مدرنیته بهمثابه تجربهای جمعی بازی میکند. از سویی دیگر، بنیامین با ارجاع ما به خاطرات کودکیاش در برابر نیروهای تهدیدکننده فراموشی اجتماعی میایستد. هدف اولیه بنیامین «یادآوری» برای نجات لحظهای از گذشته است، چیزی که ریچارد وولین آن را نقد «رستگاری بخش» مینامد. بااینحال، بنیامین صرفاً درگیر «یادآوری» نیست. او همچنین در حال مرور روندی است که در رابطه با تلفن از سر گذرانده و در واقع، به چگونگی تجربهکردن چیزها علاقهمند است. او پی میبرد که تنها راهِ تجربه این امور، از طریقِ «نقد درونماندگار» است که بهواسطه خودِ شیء (در اینجا، تلفن) عرضه میشود. اما چیزی که بارها میبینیم این است که در رابطهاش با چیزها، او اغلب کنترل خود و جهانِ پیرامونش را از دست میدهد. او تابِ ایستادن در برابرِ تلفن را ندارد؛ اما وقتی این کار را میکند، تابع صدا میشود- صدایی که از مردگان (غیرانسانی) میآید؛ یعنی از چیزها. چه بهدلیل ساختار دستگاه و چه بهدلیل ساختار حافظه، مسلم است که صداهای اولین مکالمات تلفنی در گوش من متفاوت با صداهای امروز طنینانداز میشود. آنها صداهای شبانهای بودند که هیچ فرشته الهامی آمدنشان را پیشاپیش اعلام نمیکرد. شبی که این صداها از آن برخاستند همان شبی بود که پیش از هر ولادتِ حقیقی فرامیرسد و آوایی که درون آن ابزارها و سازها خفته بود، آوایی تازهزاد بود. هر روز و هر ساعت، تلفن همزاد همیشگی من بود. و من از نزدیک شاهد بودم که چگونه تلفن، تحقیراتِ دوران نخستینِ خویش۱ را پشت سر گذاشت. زیرا وقتی لوستر، محافظ اجاق، نخل گلدانی، کنسول، میز پایهدارِ تزئینی و نردههای طاقچه- که آن زمان در اتاقهای جلو خودنمایی میکردند- سرانجام پژمردند و جان...