این یادداشت را با یک تصویر خیالی آغاز میکنم. تصور کنید مشغول زیستن در شهری هستیم که در آن دو گونه موجودِ هوشمند توأمان مشغول انجام فعالیتهای روزانه هستند. یک گونه همانی است که هزاران سال را سپری کرده تا به عنوان «شهروند» به زیستِ مدرن کنونی برسد. اما سوی دیگر- که نمیدانیم در ظاهر چقدر با گونه نخست شباهت دارد- متولد از «زایشِ صنعتی» و به عبارت دیگر، فرزندِ ماشینیِ گروه نخست است. همین اصطلاح ناآشنا- یعنی زایش صنعتی- را به عنوان مبداء یادداشت هفتم و سرآغاز بند ۵۲ از سلسلهجستارهای بنیاد حقوقِ هوش مصنوعی لحاظ میکنم: ۵۲. هوش مصنوعی نمیتواند سرآغاز تعمق باشد، بلکه پیش از آن باید به مبداء پدیداری آن بپردازیم، یعنی آن چیزی که در این یادداشت به نام «زایش صنعتی» معرفی میشود. برای اینکه درک رساتری از زایش صنعتی داشته باشیم شاید تاملی در عبارت زایش، شروع مناسبی باشد. انسان به وسیله زایش، انسان دیگری را پدید میآورد و به اعتبار این پیدایش، حقوقی نیز آغاز میشود. در درس و مشق دانشکدههای حقوقی، تولد را مبداء پیدایش حق میدانند. حق پدیدارشده، تابعان متعددی را تحت تاثیر قرار خواهد داد، مثلاً پدر و مادر به عنوان والدین حقوقی خواهند داشت و خود فرزند نورسیده نیز بهرهمند از حقوقی است و در مقابل این سه، حاکمیت نیز حقوقی را بر خود متصور است و البته تکالیفی نیز توأم با حقوق حاصل میشود. ۵۲. حق و مسئولیت یا حق و تکلیف، دو واژه متکی به یکدیگر هستند که با هم زاده میشوند و تصور یکی بدون دیگری امکانپذیر نیست. منباب مثال به محض تولد، کشوری که میزبان این ولادت است قواعدی را به عنوان تابعیت بر فرزندِ متولدشده بار میکند و خلاصه داستان زایش طبیعی در تجربه زیسته تکتک ما شناختهشده است. در واقع آنچه به عنوان حق و تکلیف میشناسیم، یک پدیده از دو منظر است...