توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
سردبیر خواسته تا پس از دورانی سکوت، یادداشتی برای شروع سال جدید بنویسم. رسم است از سختیهای سالی که گذشت و مژده بهار و امیدهای سال پیش رو بنویسم و آرزوهای خوب و مشابه! لطفاً شما فرض کنید نوشتهام، من هم فرض میکنم خواندهاید.
در تعطیلات ۲۲ بهمن و نوروز ۱۴۰۳ دو سفر به سواحل جنوبی کشور رفتم. نه به کیش و قشم و مناطق مرفه و لوکس که مناطق دورافتاده. یکی به روستایی در ساحل خلیج فارس و دیگری شهر کوچکی در کنار دریای عمان یا همان مکران خودمان. جاهایی که معمولاً گردشگران شهرهای بزرگ کمتر میروند، امکانات اقامتی محدود است، بازارهای پرزرقوبرق ندارند و از رستورانهای شیک خبری نیست، اما بیش از حد طبیعی و زیبا و واقعی هستند.
در مناطقی که از مرکز دور هستند میتوان بدون بزکهای رایج، در کنار همه خوبیها، بهروشنی چهره فقر، آلودگی محیطزیست، بیکفایتی مدیران، بیاعتنایی بیشتر مردم به قوانین از پوشش و موسیقی گرفته تا مقررات آمد و شد را به چشم دید که چهره واقعی مردم این سرزمین است و نهایتاً توسعهنیافتگی را لمس کرد. بودجههای مناطق محروم صرفاً صرف ساخت چند ساختمان برای ادارات دولتی شده که با چهره شهر بیگانه هستند، بیچاره کارگزاران دولتی که راه دیگری برای صرف منابع ندارند و دلخوش به افتتاح بناهایی هستند که بهترین استفادهاش ایجاد چند شغل غیرمولد و افزایش دیوانسالاری است.
از سوی دیگر آنچه شگفتآور بود، شبکههای ارتباطی تلفن همراه با کیفیت مناسب بود که حتی تا چند ده متری داخل دریا هم سرویس LTE موبایل در دسترس بود و با سرعتی به همان کندی شهرهای بزرگ. اگر فیلترشکنتان هم کار نکرد، نگران نباشید. هر شهر کوچک، ممکن است فقط یک داروخانه داشته باشد اما چندین فروشگاه موبایلفروشی هست که ویپیان میفروشند. اگر مغازهای هم در دسترس نبود از اولین نوجوان یا جوان رهگذر بخواهید، چندتایی را سراغ دارد که با مهماننوازی و روی خوش در نصبش هم یاریتان میکند.
شبکههای اجتماعی مسدودشده، بخشی از شبکه ارتباطی عموم مردم محلی شده و جدا از تبادل اخبار منطقه خودشان و کشور و جهان، بیشترین قرارومدارها و بدهبستانها بر بستر همین پیامرسانهای فیلترشده صورت میگیرد.
در کنار ساحل زیبای دریاهای جنوب که قدم میزنید، دهها نفر از مسافران شهرهای نزدیک و ساکنان بومی را میبینید که موبایل در دست از مناظر زیبا برای صفحاتشان در اینستاگرام فیلم و عکس میگیرند، همانطور که در شهرهای بزرگ طبقه مرفه جامعه اتفاق میافتد. شگفتی دیگر حذف پول کاغذی و جایگزینی بانکداری الکترونیکی در مبادلات است. در جایی که فکر میکنی آخر دنیاست، روی اسکلهای مهگرفته که شبیه صحنههای فیلمهای کوروساواست، از لنجی که تازه از دریا برگشته، ماهی میخری. ماهیگیر با چهره آفتابسوخته، دستگاه پوز خود را که داخل کیسهای نایلونی پیچیده بیرون میکشد و با لهجه جنوبیاش رمزتان را میپرسد و در کسری از دقیقه شما صاحب ماهی شدهاید و ماهیگیر در حال ارسال پول برای خانواده تا قسط وامی را بدهند یا شام شب را تدارک ببینند. فارغ از تمام اتفاقاتی که در پایتخت میگذرد و فضای سیاستزده مرکز و صحبتهای سیاسیون درباره فضای مجازی، فیلترینگ، صیانت، بستن و باز کردن سایتها، توسعه یا بستن شبکه و آنچه ما در این ماهنامه مینویسیم و شما میخوانید، شکل نوینی از زندگی در فضای حقیقی و مجازی در عمق جامعه جریان است.
نبرد، برندهای ندارد و این مسیر را برگشتی نیست