تهران؛ شهری که میتوانست الگوی جهان باشد
هر کلانشهر را میتوان کشوری کوچک به شمار آورد؛ جایی که همه عناصر یک نظام…
۷ مهر ۱۴۰۴
ده روزی از ماه شهریور را در چین گذراندم. برای یک کنفرانس به این کشور رفته بودم، کنفرانسی درباره رسانهها و اتاق فکرهای جنوب جهانی. به دعوت خبرگزاری شینهوا که خبرگزاری رسمی و ملی چین است. پیش از سفر، یکی از مهمترین نگرانیهایم، بهجز غذا، اینترنت بود ولی در دل به خودم میگفتم لابد وقتی این همه روزنامهنگار از جهان را دعوت کردهاند برای آن تدبیری هم اندیشیدهاند.
با این حال از ایران که داشتم میرفتم یک بسته رومینگ همراه اول مخصوص چین را خریدم به قیمت ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان در ازای ۱۰ گیگابایت حجم. ولی این بسته به محض ورود به چین در شهر کونمینگ در جنوب شرقی چین و نزدیکی مرز ویتنام کار نکرد. به من که در بخش ویآیپی فرودگاه بودم توصیه کردند از وایفای فرودگاه استفاده کنم ولی مساله این بود که نرمافزارهایی مثل گوگلمیت، واتساپ یا حتی بله ایرانی با این اینترنت امکان تماس یا حتی ارسال پیامک نداشت. سری زدم به لیست نرمافزارهایم و وحشت کردم. من اپلیکیشنهای زیادی روی گوشی خود دارم. تقریباً هیچ نرمافزار اجتماعی یا پیامرسانی در جهان نیست که نصب نکرده باشم. همین حالا عضو NSosyal در ترکیه هستم که به تازگی معرفی شده و با یک شماره مجازی از بلاروس رفتم و عضو پیامرسان روسی MAX شدم (که فکر میکنم آینده خوبی هم خواهد داشت) ولی مشکل این بود که هیچکدام از این نرمافزارها اصلاً کار نمیکرد. انگار من از جای دیگری آمده بودم.
گفتند ویچت نصب کن. ویچت را با شماره ایران تا جایی پیش رفتم ولی به مرحلهای رسیدم که یکی باید با اسکن کیوآرکد مرا معرفی میکرد و به عبارت دیگر واسطه میشد که من در ویچت عضو شوم. فردی که همراه من بود چنین قابلیتی را نداشت چون آنطور که یادم مانده فرد معرف باید شرایط متعددی میداشت؛ حداقل شش ماه عضو ویچت میبود، در اپلیکیشنی به نام ویکسینپی طی سه ماه اخیر فعال بود، اکانتش در شش ماه اخیر لاک نشده بود و هم اینکه در یک ماه اخیر کسی را به این نرمافزار دعوت نکرده بود.
ناامید شدم و از اوضاع اینترنت بهشدت پیش برگزارکنندگان گلایه کردم. مرا دلداری دادند که در هتل اوضاع درست خواهد شد. وقتی به هتل رسیدم متوجه شدم این وعده بیراه نیست.
دو سیمکارت با کد هنککنگ به من دادند که در واقع شکلی از اینترنت طبقاتی بود. همهچیز با آن باز میشد با سرعت مطلوب. یکی از سیمکارتها را در یک مودم وایفای گذاشتند و یکی را انداختم توی گوشی. با هر کدام به مدت ۱۰ روز، هر روز ۲ گیگابایت اینترنت داشتم. تقریباً همیشه این دو گیگابایت در پایان روز تمام میشد و آخر شب مشکل داشتم چون به سبک ایران، مدیاهای تلگرام را گذاشته بودم روی اتودانلود.
یک شب که رفتم بیرون و کنار مردم قدم زدم به فکر اینترنت خودم افتادم و اینکه من عملاً دسترسی بیشتری نسبت به آنها داشتم ولی دستکم احساس نکردم کسی از این وضعیت ناراضی باشد. ویچت تقریباً همه نیازهای آنها را برطرف میکرد و نسخه تیکتاک چینی هم جایگزین اینستاگرام و تیکتاک جهانی و شاید هم یوتیوبشان بود. باز هم میگویم که این حس من بود. شاید واقعاً اگر کسی برود طبق اصول پژوهشی بکند، نتیجه متفاوتی پیدا کند ولی در میان اطرافیانم کسی از فیلترینگ نمینالید.
تا یادم نرفته بگویم که در فرودگاه کونمینگ مدت کوتاهی به اینترنت همراه چینیام وصل شدم ولی همانجا از من خواست که از ویپیان استفاده نکنم و به سایتهای غیرمجاز نروم. حتی گوگل را هم نام برد. معلوم بود نظارت در سطح اعلا انجام میشود و دستکم ترس از برخورد وجود دارد؛ ولی وقتی در پکن اقامت داشتم، آقایی که از آذربایجان به هتل آمده بود میگفت سیمکارت چینی خریده و با ویپیان به اینستاگرام وصل است.
درباره آن بسته همراه اول نیز باید بگویم که تقریباً بعد از ۲۴ ساعت وصل شد و اینترنت بسیار خوبی هم داشت و تقریباً بهموقع در همان روز آخر سفر به پایان رسید.
آخرین تجربهام از اینترنت در این سفر وصلشدن به وایفای حین پرواز با ترکیش ایرلاینز بود. حدوداً پنج دلار باید میپرداختی برای اینکه به این شبکه وصل شوی و من حتی توانستم با آن تماس تصویری هم برقرار کنم. اگر ۳۵ دلار هم پرداخت میکردی در کل پرواز ۱۰ساعته از پکن تا استانبول اینترنت نامحدود داشتی. بهعلاوه، در فرودگاه استانبول در طول توقف ۱۰ساعته، دو پسورد رایگان برای لپتاپ و موبایلم با اسکن پاسپورت دریافت کردم و اینترنت خوبی داشت؛ تجربهای که تلخی ابتدای سفر را شست و آن را به یک خاطره تبدیل کرد. آن خاطره اما گره خورد به تصویری از مسافر بغلدستیام وقتی که پرواز در فرودگاه امام خمینی به زمین نشست؛ مردی داشت برای همسرش ویپیانش را درست میکرد تا دوباره بتواند فیلترینگ را دور بزند و وارد اینستاگرام و تلگرام و سایر فضاهای فیلترشده شود.