«میانگین اجرای برنامه توسعه طی ۶ دوره گذشته حدود ۳۰ درصد بوده است.» این نتیجه…
۱۰ آذر ۱۴۰۳
پرونده شماره ۱۶ ماهنامه پیوست به موضوع سازمان نظام صنفی رایانهای اختصاص داشت. یادداشتم در آن شماره با عنوان «آش دهنسوز صنف» به نوعی هشدار بود درباره سرنوشت سازمان نصر. حرف آن نوشته این بود که اگر سازمان نتواند به مطالبات اعضا پاسخ دهد و برای خود کارکرد مشخصی تعریف کند، به سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی دچار میشود و هر تکه از آن به سمتی خواهد رفت. آن نوشته باعث ناراحتی برخی از بزرگان صنف شد. آنها مکدر شده بودند که چرا تنها ۹ سال پس از آغاز به کار سازمان نظام صنفی رایانهای سرنوشتی تا این حد ناخوشایند برای آن پیشبینی کردهام.
اکنون حدود سه سال از آن تاریخ گذشته و دوره چهارم سازمان نصر به انتهای خود نزدیک میشود و این سازمان تلخترین تابستان دوران حیات خود را پشت سر گذاشته است. در ماههای گذشته افراد و گروههای مختلف، با ادعاهای گوناگون، پرچم استقلال از سازمان برافراشتهاند و هر کدام یک تشکل جدید تاسیس کردهاند. چرایی این روند قابل پیشبینی را هم میتوان در یادداشت پیشگفته دنبال کرد و هم در خلال پرونده این شماره. اما بعد از فروپاشی آن اتحاد بزرگ چه اتفاقی افتاد؟ اولین رخداد شکل یافتن ۱۵ کشور بود که هر کدام سودای آزادی و دموکراسی و توسعه در سر داشتند. سودایی که با گذشت بیش از ربع قرن تقریباً در هیچکدام از این کشورها محقق نشده است. کشورهای کوچک و توسعهنیافتهای که از شوروی مستقل شدند هر کدام راهی را در پیش گرفتند که بهرغم تفاوتهای ظاهری در محتوا شبیه هم بودند؛ استبداد، فقر و وابستگی به قدرتهای بزرگ جهانی و حتی جنگهای داخلی سرنوشت کشورهایی بود که میخواستند روزگار بهتری را تجربه کنند. این کشورها تلاش کردند از زیر سایه روسیه قدرتمند خارج شوند و به همین منظور راهی جز کنار آمدن با آمریکا نداشتند. دخالت دولتهای قدرتمند منطقهای و فرامنطقهای در این کشورها آنچنان زیاد است که گاهی نمیتوان به سادگی تشخیص داد چه کسی در آنها تصمیم میگیرد. پایگاههای نظامی شوروی برچیده شدند، اما موشکهای آمریکایی آمدند. فقر، فساد، فحشا و مافیا در این کشورها گسترش یافت و در اندکزمانی مردم احساس کردند کاش دوران شوروی تمام نمیشد! بیشتر این کشورها اکنون به اهرمهای فشار بینالمللی علیه روسیه تبدیل شدهاند.
اگر بخواهیم به موضوع سازمان نظام صنفی رایانهای برگردیم، باید گفت برخلاف پذیرش تمامی ضعفهای ساختاری و عملکردی این سازمان، باز هم نمیتوان انتظار داشت جداییطلبان از آن در ادامه راه خود بتوانند به آنچه آرزو دارند برسند. پیشبینی سرنوشت نهادهایی که این روزها یکییکی از سازمان نصر جدا میشوند و نامهای پرطمطراق برای خود برمیگزینند چندان دشوار نیست. آنچه امروز به عنوان نقاط ضعف کارهای صنفی میشناسیم بخشی مربوط به مدیران و ساختار سازمان نصر است و بخشی دیگر- و شاید مهمتر- به ناتوانی ما در انجام کار مدنی و صنفی بازمیگردد. توسعهنیافتگی ما- و این ما تقریباً بخش عمدهای از مردم ایران را شامل میشود- در انجام کارهای مدنی ارتباط مستقیمی با یک نهاد صنفی خاص و مدیران آن ندارد و به همین دلیل اگر دهها و صدها نهاد دیگر با مدیران دیگر هم تاسیس کنیم، سرنوشتشان مشابه خواهد بود و تا زمانی که روش مدنی زندگی کردن را یاد نگیریم به همانجایی خواهیم رسید که پیشینیان رسیدند