skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره فناوری و بحران؛ زنگ‌ها به صدا درمی‌آیند

مینا پاکدل تحریریه

۸ بهمن ۱۴۰۲

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۱۲۰

زنگ‌ها به صدا درمی‌آیند
لورن اولامینا قهرمان رمان «حکایت بذرپاش» در کالیفرنیای دیستوپیایی سیر می‌کند که بر اثر خشکسالی ویران شده. او و همراهانش با تکیه بر هوش و نبوغ خود راه بقا را انتخاب می‌کنند: آنها کاری می‌کنند که آسیاب‌های بادی انرژی تولید کنند. سراغ زمین‌ها می‌روند و با مهندسی سبب می‌شوند جوانه‌ها از خاک خشک سر بربیاورند. این تصویر که اکتاویا ای. باتلر در رمان علمی‌تخیلی خود در سال ۱۹۹۳ نشان‌مان می‌دهد، حالا دیگر خیالی نیست و واقعی‌ می‌نماید؛ از پیشرفت فناوری تا شعله‌هایی که جنگل‌ها را در خود می‌سوزانند و سیل‌هایی که شهرها را با خود می‌برند. از پشت دود سیاه غلیظ یا شیشه‌های درهم‌شکسته این سوال پررنگ‌ و پررنگ‌تر می‌شود که آیا فناوری می‌تواند در برابر فجایع محیط‌زیستی، تغییرات اقلیمی و جنگ‌هایی که انگار هرگز پایان نمی‌یابند، حامی ما باشد؟ پهپادها که زمانی نشانه افراط و تفریط اهالی سیلیکون‌ولی بودند، حالا در برخی از کشورها مثل پروانه‌های فلزی بالای سر ما پرواز می‌کنند، نقشه نقاط آتش‌سوزی را می‌کشند و بازماندگان را شناسایی می‌کنند. از طرف دیگر خانواده‌ها در خانه‌های نیمه‌مخروب یا پناهگاه‌های موقت، سعی می‌کنند از اینترنت استفاده کنند یا خبر از حال خود بدهند. در این میان شکاف دیجیتالی بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود: برخی در خاموشی اطلاعات سرگردان می‌مانند و برخی دیگر در پناه سهولتی الگوریتمیک، بحران را از سر می‌گذرانند. در این پرونده نقش فناوری‌های نوظهور در فجایع و بحران‌های طبیعی را بررسی می‌کنیم، نگاهی به عملکرد شرکت‌ها و استارت‌آپ‌ها می‌اندازیم و بازار جهانی و وضعیت سرمایه‌گذاری این حوزه را از نظر می‌گذرانیم. همچنین نظرهای متخصصان درباره وضعیت پیشرفت فناوری‌های مخصوص بحران را می‌خوانیم و در نهایت تحلیل منتقدان را مطرح می‌کنیم.

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۱۲۰ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۲۰ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/h4a
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو