لینکدین تاریخچه جالب و خواندنیای دارد؛ در پشت پرده رشد چشمگیر این شبکه اجتماعی، هم از منظر کاربر و هم از منظر سود، داستانی نهفته است که ارزش واقعی لینکدین را آشکار میکند. بنیانگذار این شبکه اجتماعی بدون مهارت و تخصص شبکهسازی قادر به ایجاد چنین بستری نبود. او برای انجام این کار دوستان، هماتاقیها و همکاران قبلیاش را بابت ساختن امپراتوری حرفهای و اجتماعی گرد هم آورد. اگر هنوز فکر میکنید لینکدین نمیتواند به پیشرفت شما کمک کند، فقط کافی است این جدول زمانی را بخوانید. داستان لینکدین با یک نفر آغاز میشود و آن کسی نیست جز رید هافمن (Reid Hoffman).
هافمن پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه استنفورد در سال ۱۹۹۰ در رشته سیستمهای نمادین و علومشناختی، قبل از بازگشت به دانشگاه چندین شغل داشت. سه سال بعد او در رشته فلسفه از دانشگاه آکسفورد مدرک ارشد گرفت.
۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ هافمن یکی از اولین بردهای شبکهایاش را در سال ۱۹۹۴ تجربه کرد. او از طریق یکی از همکلاسیهای قدیمیاش متوجه فرصتی شغلی در یکی از بزرگترین شرکتهای فناوری، یعنی اپل، شد. شغل او چه بود؟ کار روی یکی از اولین پلتفرمهای شبکه اجتماعی، یعنی سرویس آنلاینی به نام ایورلد (eWorld)، که قرار بود در اپل راهاندازی شود. این سرویس که اتفاقاً عمری کوتاه داشت شامل ایمیل، سرخطهای خبری و یک «مرکز اجتماعی» مجازی بود. هر چند این سرویس در زمان خودش پیشرو محسوب میشد، اما نتوانست سرانجام به موفقیت برسد: سرویس ایورلد گرانقیمت بود (۹۵/۸ دلار برای هر ماه به علاوه هزینه دسترسی ساعتی بین پنج تا هشت دلار). ایورلد بدون وجود کاربران کافی و رقابت جدی با ایاوال آنلاین (AOL Online) دو سال بیشتر دوام نیاورد. یک دهه بعد هافمن آشکارا از این تجربه برای توسعه لینکدین استفاده کرد. ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ هافمن که اکنون ۳۰ساله است اولین شرکتش به نام سوشالنت (SocialNet) را راهاندازی میکند. او به مدت سه سال از پولی که سرمایهگذاران به او میدادند استفاده میکند تا وبسایت اجتماعی نوآورانهاش را راه بیندازد. تمرکز او بر قرار و مدارهای آنلاین و به ویژه ملاقات کسانی است که اهل ورزش تنیس هستند. متاسفانه سوشالنت هم پاشنه آشیل خودش را داشت. این سرویس برای ثبتنام به پایگاه داده بزرگتری از کاربران احتیاج داشت. هافمن میدانست که دستکم به یک میلیون کاربر نیاز دارد اما جذب این تعداد برایش کار سادهای نبود. برنامه برای مشارکت با روزنامهها نیز ناکام ماند و سوشالنت سقوط کرد. هافمن از این شکست برای پیادهسازی راهبرد توزیع موفق محصول بهره گرفت. خوشبختانه شبکههای حرفهای دیگر بار خودی نشان میدادند و هافمن به زودی روی سرویسی کار میکرد که تبدیل به یک شرکت چند میلیون دلاری شد. رفقای دانشگاهیاش از او دعوت کردند تا به عنوان معاون اجرایی توسعه کسبوکار در...