نوامبر ۲۰۱۹، زمانی که در روزنامه نیویورکتایمز به عنوان نویسنده مهمان مطلب مینوشتم، نقدی بر «دیدگاه بسیار پررونق باراک اوباما درباره فرهنگ طرد» نوشتم و برای واکنشی که بهسرعت دریافت کردم آماده نبودم. هم لیبرالها و هم محافظهکاران به نقد من حمله کردند مخصوصاً آن بخش از نقد درباره استدلال اوباما که گفته بود فرهنگ طرد کنشگری نیست. او همچنین گفته بود این عمل تغییری ایجاد نمیکند و اگر تمام کاری که از دستتان برمیآید سنگاندازی است، احتمالاً به جایی نخواهید رسید. سنگاندازی که کاری ندارد. اما نه برای من و نه تمام افرادی که درباره این اصطلاح بحثبرانگیز کار میکنند، فرهنگ طرد اینگونه تعریف نمیشود. چیزی که اوباما، دونالد ترامپ، دیو چاپل، جو روگان، کریسی تیگن، جی.کی رولینگ، فاکسنیوز و صدها سیاستمدار، سلبریتی و اینفلوئنسر که علیه فرهنگ طرد صحبت کردهاند متوجه نمیشوند این است که مساله صرفاً در مورد قضاوت، سانسور یا تحمل نکردنِ سایر دیدگاهها نیست. بحث درباره قدرت است. اغلب اوقات، قدرتمندترین افراد در میان ما دوست دارند نقش قربانی را بازی کنند، و طوری رفتار میکنند که انگار بیعدالتیهایی که انجام میدهند نباید عواقبی داشته باشد، در حالی که بیقدرتان قرار است از این بابت رنج بکشند. آن وقت بود که تصمیم گرفتم در این باره صحبت کنم. در شروع باید بگویم کار من به طور مشخص مطالعه موردی در مورد فرهنگ طرد است. در سال ۲۰۱۶ به دلیل انتقادم در توییتر از برخورد جاستین تیمبرلیک در مراسم BET وایرال شدم و اینطور بود که نام من سر زبانها افتاد. در آن زمان، تیمبرلیک، که قبلاً به خاطر رفتارش با جانت جکسون در سال ۲۰۰۴ نقد شده بود، جسی ویلیامز را به خاطر سخنرانی به یادماندنیاش هنگام دریافت جایزه بشردوستانه در مورد بیعدالتی نژادی، چاپلوس خواند. حرف تیمبرلیک از نظرم طعنهآمیز بود چون او امتیاز سفید بودن را در زندگی خود و در زمانی که...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.