توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
ماهی که گذشت مانند هر ماه بیشتر وقت ما در تحریریه به جمعوجور کردن محتوای مجله گذشت. اما این ماه یک تفاوت بزرگ با دیگر ماههای سال داشت، و آن روز خبرنگار بود. متاسفانه در این سالها احترام به خبرنگار محدود به ارسال هدیه در روز خبرنگار شده است؛ در حالی که روز خبرنگار میتواند فرصتی برای بازنگری رابطه میان کسبوکار و رسانه و در سطح فردی روابط عمومی و خبرنگار باشد. در واقع، امروز تنظیم رابطه میان روابط عمومی و خبرنگار یک ضرورت حرفهای است و رعایت مرزهای حرفهای بخشی از احترامی است که دو طرف باید به آن پایبند باشند.
از بد حادثه ماجرای خبر در اکوسیستم نوآوری در مسیر نادرستی افتاده و در این میان وظیفه اصلی خبرنگار در حاشیه قرار گرفته است. در واقع، امروز بخش قابل توجهی از روابط عمومی اکوسیستم راه تعامل با رسانهها را گم کرده است و بر این بیراهه تاکید دارد. همه میدانیم بسیاری از کسانی که اکنون در جایگاه روابط عمومی قرار دارند، از کار خبر دور نبوده یا مدعیاند که کار خبر را میدانند. این عامل، اگر رابطه دوسویه خبرنگار-روابط عمومی بر بستر درستی شکل گرفته بود، حتی میتوانست به بهبود جریان خبر در اکوسیستم کمک کند. اما متاسفانه این آشنایی به تهدید حقوق خبرنگار و رسانه ختم شده و مرزهای این رابطه را خلط کرده و تا حد اعمال نظر در تیتر، لید و محتوا چه در گفتوگوها و چه در اخبار هرروزه پیش رفته است.
در چنین فضایی خبرنگاری سختتر از همیشه است چراکه این شکل از رابطه روابط عمومی با خبرنگار، رسانه را از کارکرد اصلی خود یعنی انعکاس حقیقت دور میکند و حاصلی جز یکسانسازی جریان رسانهای ندارد. به نظر میرسد این مسیر که از عنوان حرفهای خبرنگار و روابط عمومی به دور است به خفه کردن جریان خبر در اکوسیستم ختم شود، چراکه خبر زمانی خبر است که بهاصطلاح دروازهبانی خبر سمت رسانه باشد نه روابط عمومی یک کسبوکار. در واقع، چگونگی انتخاب و گزینش و پرداخت خبر با اصول خبرنگاری در اختیار رسانه است و در این رابطه روابط عمومی میتواند منبع باشد.
امروز اکوسیستم نوآوری بیش از هر زمانی به نقد رسانهای نیازمند است برای آنکه بتواند با حفظ مسیر خود، به رشد نیز فکر کند و همچنین به سازمانی غیرپاسخگو تبدیل نشود. این اکوسیستم بر بنای اعتماد عمومی شکل گرفته و اگر مسیر غیرشفاف پاسخگونبودن را در پیش گیرد، بیم لرزه بر پیکره این اعتماد اجتماعی میرود. به نظر میرسد آنچه در ترمیم این رابطه اولویت دارد در ابتدا پذیرش حق اشتباه از طرف روابط عمومیهاست. ابتدا باید پذیرفت میتوان اشتباه کرد و در ثانی انتقاد از اشتباه و بازتاب کاستیها را حق رسانه دانست. در چنین رویکردی است که میتوان با پذیرش اصل حق اشتباه و وظیفه رسانه به طرف اصلاح روندها یا جبران آسیبی قدم برداشت.