نشان: بهجای انتساب دستاوردهای بخش خصوصی به فیلترینگ دلایل واقعی محدودیتها را بگویید
نشان در بیانیهای نسبت به صحبتهای رسول جلیلی عضو شورای عالی فضای مجازی که رشد…
۳۰ آبان ۱۴۰۳
۸ مهر ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۸ دقیقه
غلبه بر باورهای محدودکننده، فرآیندی است که نیازمند تلاش و صبوری افراد است. علت شکلگیری این باورها متعدد است و عوامل مختلفی بر بهوجود آمدن و تشدید آنها تاثیرگذار میگذارد. خودآگاهی، مثبتاندیشی و حمایت شدن از سمت خانواده و اطرافیان از جمله راهکارهایی است که در به نتیجه رسیدن این فرآیند موثر است.
به گزارش پیوست، باورهای مثبت و منفی از شخصی به شخص دیگری متفاوت است و موقعیت شخصی و فرهنگی در شکلگیری این باورها به طور مستقیم نقش دارد. غلبه بر باورهای منفی و محدودکننده موجب آرامش ذهنی و بهرهمندی حداکثری از فرصتهای مناسبی میشود که تا پیش از آن به دلیل طرز تفکر نه چندان صحیح از دست رفتهاند.
ذهن انسان، ساختار پیچیده و شگفتانگیزی دارد که توسط عوامل بیشماری از جمله بستر فرهنگی، تربیت خانوادگی، تجربه شخصی و هنجارهای اجتماعی شکل میگیرد. این عوامل با تاثیرگذاری مستقیم در مکانیسم ذهن، باورها را ایجاد کرده و جهانبینی ما را تعریف میکنند. چگونه اندیشیدن، چگونه رفتار کردن و به عبارتی هویت با کنار هم قرار گرفتن این باورهاست که ساخته میشود. ماهیت برخی از این باورها مثبت و انگیزه بخش است و برخی دیگر محدودکننده. باورهای مثبت، در مسیر پیشرفت مانند یک نیروی مضاعف ظاهر شده و باعث طی شدن مسیر به شکلی بهتر و آسانتر میشود. اما باورهای محدودکننده، مانع بزرگی بر سر راه رشد و توسعه است. در واقع این باورها محدودیتهایی هستند که ما را از تحقق اهداف و آرزوهایمان باز میدارد. برای موفق شدن و پیشرفت، غلبه بر باورهای محدودکننده از طریق روشهای موثر که موجب آرامش ذهنی و آزادی افکار میشود مهم و ضروری است.
شکلگیری باورها، اعم از قدرتبخش و محدودکننده، تحت تاثیر عوامل مختلفی است. فرهنگ و مولفههای فرهنگی نقش بسیار مهمی را در رابطه با این موضوع ایفا میکنند. علت اهمیت بستر فرهنگی، ارزشها و هنجارهای ریشهداری است که از سنین پایین بر درک ما اثر میگذارد. تربیت، عامل مهم دیگری است که از بدو تولد تا بزرگسالی در شکلگیری باورهای ما تاثیر میگذارد. تربیت خانوادگی، یادگیری اجتماعی و آموزش مدنی از اصلیترین روشهای انتقال فرهنگ و باور به انسانها است.
تجربیات ناخوشایند، تحقیر شدن، آزار و اذیت کلامی و فیزیکی، طرد شدن، تضعیف موفقیت و به صورت مداوم در معرض انتقاد قرار گرفتن از جمله مواردی است که حتی وقوع یکبار آنها منجر به شکلگیری باورهای منفی و محدودکننده در ذهن میشود. علاوهبر این موارد، تلاش برای تطبیق با ایدهآلهای اجتماعی و مقایسه با همسالان بدون در نظر گرفتن تواناییهای خود و درک نکردن شرایط، همچنین رواج خودنمایشیهای غیرواقعی و انتشار تصویری از موفقیتی که اصلا وجود ندارد در شبکههای اجتماعی که روز به روز در حال افزایش است و به دلیل پیوند انسان با فناوری و نفوذ اینترنت به عمیقترین لایههای زندگی میتواند این نوع از باورها را تشدید کند.
غلبه بر باورهای محدودکننده، فرآیندی است که نیازمند صبوری و تلاش بسیار است. رویارویی با باورهای منفی و اصلاح آنها که سالهاست تبدیل به بخشی از شخصیت ما شده و رفتارها و اقدامات بر اساس آن جهت پیدا کرده کار زمانبری است. با بهکارگیری یکسری روش میتوان که نفوذ این باورها را کاهش داد و بر آنها غلبه کرد.
روشهای غلبه بر باورهای محدودکننده عبارتند از :
خودآگاهی: این سفر با خودآگاهی آغاز میشود. تخصیص مدت زمانی به تامل در افکار و احساسات و بررسی شخصیت در موقعیتهای مختلف، فکر درباره ترسها و تردیدها منجر به دستیابی به الگویی میشود که عامل پیدایش این باورهاست.
به چالش کشیدن باورها: باورهای محدودکننده خود را از طریق سوالات منطقی به چالش بکشید. برای این که مطمئن شوید باورهایتان درست است، از جهات مختلف آنها را بررسی کنید. در اغلب موارد خواهید دید که باورهای محدودکننده فاقد اعتبار هستند. این باورها را با جملاتی جایگزین کنید بر اساس واقعیت و در حد و اندازه توانایی شماست. برای مثال عبارت « من قادر به مدیریت این چالش نیستم» را با عبارت « من قبلا بر این مشکل غلبه کردم» تغییر دهید. تغییر رویکرد و از منظر منطق به باورهای محدودکننده نگریستن در جهت غلبه بر باورهای محدودکننده کارگشا است.
مثبتاندیشی: جملات تاکیدی مثبت ابزار قدرتمندی برای تغییر ذهنیت است. باید که از طریق به کار بردن جملات تاکیدی مستقیما با باورهای محدودکننده مقابله کرد. با تکرار هر روزه این جملات میتوان ارزش و قابلیتهای خود را تقویت کرد. با تصور مسیر موفقیت و عبور از چالشها و موانع، ذهن بهگونهای پرورش داده میشود که به جای محدودیتها روی احتمالات تمرکز کند.
تقسیم اهداف: برای غلبه بر باورهای محدودکننده، بهتر است که اهداف خود را به مراحل کوچکتر و قابل دستیابی تقسیم کنید. هر قدمی که در این راستا برداشته میشود نتیجهای را حاصل میکند و نشان میدهد که با باورهای شما موافق است یا در تضاد قرار دارد. در صورت موفقیت، آن را مهم بشمارید و نوعی افتخار بدانید. مهم نیست که نتیجه حاصل شده تا چه اندازه بزرگ است بلکه آنچه اهمیت دارد همت و تلاشی است که برای قدم نهادن در مسیر ایجاد و صرف شده است. دستیابی به این موفقیتهای کوچک، اعتماد به نفس را افزایش میدهد و با ادامه این روند، باورهای محدودکننده قدیمی قدرت خودشان را از دست میدهند. لازم به ذکر است که شکست بخشی از این مسیر است و در صورت از دست دادن فرصتها نباید برای دنبال کردن پیشرفت انگیزه نداشت.
پشتیبانی: حمایت شدن از سمت خانواده و دوستان، حس مثبت و بسیار خوبی را در انسان ایجاد میکند. با در میان گذاشتن اهداف و چالشهایی که با آنها رو به رو هستید، نظر و ایده اطرافیانتان را دریافت کنید و از بینش و دیدگاههای جدید در حل مسائل پیش رو بهره ببرید. از همه مهمتر با گفتن مشکلی که با آن مواجه هستید از حمایت عاطفی خانواده و دوستان برای غلبه بر باورهای محدودکننده و عبور از این دوره برخوردار شوید. احاطه اندیشههای مثبت و بازخوردهای سازنده در تسریع زمان تغییر طرز تفکر تاثیرگذار است.
یادگیری مستمر و رشد شخصی: ذهنیت یادگیری مستمر و رشد شخصی را در خود پرورش دهید. حضور در رویدادهای مختلف و انجام فعالیتهای گوناگون موجب تقویت دانش و مهارت میشود. یادگیری مهارتهای جدید علاوهبر کسب تجربه سبب انعطافپذیری بیشتر در رویارویی با چالشها میشود.
باورهایی که در این بخش ذکر شده است فقط چند نمونه از باورهای محدودکنندهای هستند، که میتوانند به اشکال مختلف ظاهر شوند و بر جنبههای مختلف زندگی تاثیر بگذارند. نکته کلیدی این است که با شناسایی این باورها تمام تلاش در غلبه بر آنها باید به کار گرفته شود.
من به اندازه کافی باهوش نیستم: این باور ممکن است فرد را از ادامه تحصیل یا انجام وظایف چالشبرانگیز باز دارد زیرا از نظر فکری خود را برای انجام آن ناکافی میداند.
من لایق موفقیت نیستم: این باور باعث میشود تا فرد از فرصتها دوری کند و دستاوردهای خود را کم اهمیت جلوه دهد، زیرا عمیقا احساس میکند که لایق نتایج درخشان و دستیابی به موفقیت نیست.
من هرگز عشق را پیدا نخواهم کرد: این باور میتواند مانع از توانایی افراد در ایجاد روابط معنادار شود، زیرا ممکن است ناخودآگاه به دلیل ترس از طرد شدن یا ناامیدی از این روابط اجتناب کنند.
پول ریشه همه بدی هاست: این باور ممکن است مشکلات مالی متعددی را ایجاد کند، زیرا ممکن است شخصی به دلیل ترس از تجربههای ناخوشایند و ناگواری که شنیده و دیده از دنبال کردن موفقیت مالی یا سرمایه گذاری صحیح دوری کند.
من نمی توانم تغییر کنم: این باور میتواند از رشد شخصی جلوگیری کند، زیرا ممکن است شخصی در برابر امتحان چیزهای جدید یا خارج شدن از موقعیت امن و راحت خود مقاومت کند. زیرا معتقد است شخصیت یا عاداتش ثابت و غیرقابل تغییر است.
زمان کافی ندارم: این باور ممکن است منجر به تعویق یا عدم اولویتبندی شود، زیرا فرد احساس میکند در انجام وظایف غرق شده و معتقد است که احتمالا نمیتواند همه چیز را طبق برنامه به نتیجه برساند.
دیگران همیشه بهتر از من هستند: این باور منجر به مقایسه و احساس بیکفایتی میشود. چنین طرز تفکری اعتماد افراد به خود را کاهش داده و باعث دوری از بروز استعداد و علایق میشود.
من همیشه باید دیگران را راضی کنم: این باور باعث میشود که فرد در اغلب موقعیتها از نیازها و علائق خود صرف نظر کرده و مدام تمرکزش را متوجه درخواستهای دیگران کند. با چنین رویکردی خواستههای دیگران بر خواستههای خود ارجحیت مییابد و رفته رفته رفاه شخصی کماهمیتتر میشود.
قبلا شکست خوردهام، پس دوباره شکست خواهم خورد: این باور میتواند کسی را در چرخه شک و تردید به خود و اجتناب از چالشها گرفتار کند، زیرا آنها بدون توجه به تلاشهایشان به دلیل تجربیات گذشته شکست را پیشبینی میکنند.
موفقیت متعلق به افراد خوششناس است: این باور ممکن است کسی را از انجام کار سخت مورد نیاز برای موفقیت منصرف کند، زیرا این جمله سرلوحه زندگی این افراد شده است که موفقیت به جای تلاش و فداکاری به شانس بستگی دارد.
این نمونهها، رایجترین باورهای محدودکنندهای هستند که بسیاری از مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند. با این حال، توجه به این نکته مهم است که باورهای محدودکننده می تواند از فردی به فرد دیگر و بر اساس تجربیات، شخصیت و شرایط منحصر به فرد انسانها متفاوت باشد. این باورها اغلب از ترس، تجربیات گذشته، شرایط اجتماعی یا ترکیبی از عوامل مختلف سرچشمه میگیرد. این باورها به طور قابل توجهی بر عزت نفس، تصمیمگیری و رضایت کلی از زندگی فرد تاثیر میگذارد.