ایجاد بازوی سرمایهگذاری خطرپذیر؛ سپر نوآوری برای رویارویی با ریسکها
ایجاد بازوی سرمایهگذاری خطرپذیر از سمت شرکتهای بزرگ اقدامی به منظور رویارویی با ریسکهای متعدد…
۱۳ آذر ۱۴۰۳
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۷ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
الگوریتمها راهکارهایی برای حل بهینه مسائل ارائه میدهند. آدمها هر روز با مسائل مختلفی دستوپنجه نرم میکنند اما نیازی نیست برای هر مواجهه جدید با مسائل، راهحلی جدید ابداع شود. الگوریتمها به ما کمک میکنند تا راهحل ساختارمندی برای حل مسائل در اختیار داشته باشیم.
کتاب «الگوریتمهایی برای زندگی: کاربرد علوم کامپیوتر در تصمیمگیریهای روزانه» نشان میدهد که الگوریتمهای کامپیوتری را چگونه میتوان در زندگی روزمره به کار گرفت تا مسائل تصمیمگیری رایج را حل کرد و سازوکار ذهن انسان را هم آشکار کرد. این کتاب با بررسی مسائل گوناگون –از جستوجوی همسر تا پیدا کردن جای پارک و از مرتب کردن اینباکس تا پیشبینی آینده– دانش علوم کامپیوتر را به استراتژیهای زندگی انسانی تبدیل میکند.
اطلاعات کتاب: الگوریتمهایی برای زندگی: کاربرد علوم کامپیوتر در تصمیمگیریهای روزانه
نویسندگان کتاب الگوریتمهایی برای زندگی برایان کریستین و تام گریفیث معتقدند «الگوریتم فقط مختص ریاضیات نیست. وقتی از روی دستور پخت کیک میپزید، الگوریتمی را دنبال میکنید». برایان کریستین نویسنده کتابهای پرفروش در بریتانیا است. کتاب او با عنوان «انسانترین انسان: هوش مصنوعی چه چیزی درباره زنده بودن میآموزد» کتاب محبوب والاستریت ژورنال و نیویورکر شد. تام گریفیث استاد روانشناسی و علوم شناختی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی است. او رئیس آزمایشگاه علوم شناختی محاسباتی است و در زمینه کار علمیاش چهرهای شناختهشده محسوب میشود. گریفیث جایزههایی از انجمن روانشناسان آمریکا و بنیان اسلوئان دریافت کرده است.
کتاب از یازده فصل و یک بخش مقدمه تشکیل میشود. نویسنده در قسمت مقدمه توضیح میدهد که «مجموعه مشخصی از مسائل هستند که همه افراد با آنها مواجه میشوند. این مسائل نتیجه مستقیم زندگی ما در زمان و مکان متناهی است.». اینگونه مسائل در دنیای کامپیوتر نیز پیش میآیند و الگوریتمهایی برای حل آنها وجود دارند. فصول این کتاب بحث میکنند که چگونه درسهای آموخته از تحقیقات و علوم کامپیوتر را میتوان برای بهبود واکنش به چالشهای زندگی به کار گرفت.
دراینمیان، بد نیست بدانیم که «کلمه الگوریتم از نام ریاضیدان ایرانی، خوارزمی گرفته شده است». خوارزمی روشهایی را برای انجام دستی محاسبات ریاضی نوشت. البته الگوریتمهای ریاضیاتی قرنها قبل از خوارزمی توسط سومریان مورد استفاده قرار میگرفتند. روشهایی که برای ساخت ابزار دنبال میشوند هم الگوریتم محسوب میشوند.
فصل اول با عنوان «توقف بهینه» این سؤال را مطرح میکند که چه زمانی باید جستوجو را متوقف کرد و نسبت به فرصت جاری تعهد داد؟ یکی از قوانین مشهور برای به حداکثر رساندن احتمال انتخاب بهترین تعداد متقاضیان این است که ۳۷ درصد اول جمعیت را بررسی کنند و سپس متقاضیانی بعدیای را که از آنها بهترند انتخاب کنند. اگر ارزیابی کمی امکانپذیر و توزیع ارزشها شناختهشده باشد، ارزش مورد انتظار فرصت منتخب را میتوان موقعی به حداکثر رساند که اولین مقدار بزرگتر از مقدار آستانه را انتخاب کنید. تحقیقات نشان میدهد که مردم اکثراً زودتر از رسیدن به این مقدار آستانه خسته میشوند و کنار میکشند.
فصل ۲ با عنوان «کاوش و بهرهبرداری» به بررسی راهحلهای مسائل تصمیمگیری میپردازد و پیشرفتهای اخیر را بهطور خلاصه بازگو میکند. بحث این است که هر روز مجبوریم بین گزینههای جدید و قبلی تصمیم بگیریم. تلاش میکنیم بین سنت و تازگی تعادل ایجاد کنیم. سؤال این است که تعادل کجاست؟ کاوش و بهرهبرداری دو ابزار مفید برای پاسخ دادن به این سؤال تلقی میشوند. کاوش به ما کمک میکند تا اطلاعات را به دست آوریم و بهرهبرداری به معنی استفاده از آن اطلاعات است «برای رسیدن به نتیجهای دلخواه». درست است که کاوش نکردن سبک خوبی برای زندگی نیست اما عدم بهرهبرداری هم به همان اندازه بد است. در ادامه، فصل ۳ به بررسی ردهبندی میپردازد. بحث میشود که «مرتبسازی هسته کار اصلی رایانههاست. عملاً مرتبسازی بود که کامپیوترها را به وجود آورد». براساساین، میتوان گفت ردهبندی بهعنوان اقدامی که با الگوریتم انجام میگیرد، میتواند در زندگی شخصی نیز کارساز باشد.
میانگیری عنوان فصل ۴ است. اشاره میشود که استفاده از عقل صرفاً به یادآوری محدود نمیشود و فراموشی نیز بخشی از خرد است. مدیریت حافظه در علوم کامپیوتر میتواند به ما نشان دهد چگونه باید کمد و دفتر را ساماندهی کنیم. مثلاً، میتوانیم از این الگوریتم کامپیوتر برای مدیریت حافظه استفاده کنیم: «چیزهای مشابه را کنار هم بگذارید». فصل ۵، به بررسی موضوع برنامهریزی میپردازد. بحث میشود که کتابهای پرشماری درباره مدیریت زمان منتشر میشوند اما این راهنماییها گاهی متناقضاند و انجامشان راحت نیست. برای رسیدگی به این مشکل بهتر است به دانش سپری کردن زمان مراجعه کنیم. مثلاً یکی از الگوریتمها این است که «با سبکترین شروع کنید، با کوچکترین پایان دهید». این اصل به ما کمک میکند تا زمان را مدیریت کنیم.
فصل ۶ بر قانون بیز تمرکز میکند. استدلال این است که باید گذشتههای فرضی مختلف را مدنظر قرار دهیم و سپس آنها را بر اساس استدلال توسعه دهیم. این کار باعث میشود پایه و اساسی برای ما ایجاد شود تا به محتملترین گذشتههای فرضی برسیم. در ادامه این فصل، قوانین دیگر ریاضی تشریح میشوند. فصل ۷ با بررسی مفهوم بیشبرازش (یکی از خطاهای مدلسازی در علم داده)، بحث میکند که چه زمانی کمتر فکر کنیم. ما موقع تصمیمگیری تصور میکنیم هرچه بیشتر فکر کنیم مزایا و معایب بیشتری را میتوانیم فهرست کنیم و بنابراین پیشبینی بهتری انجام دهیم. اما فصل حاضر نشان میدهد که اینطور نیست. ازطرفدیگر، بحث میشود که «هر تصمیم نوعی پیشبینی است» زیرا بر اساس پیشبینی بهترین سناریو گرفته میشود. این فصل، مفهوم بیشبرازش را که برای پیرایش دادهها مورد استفاده قرار میگیرد در زمینه زندگی روزمره بررسی میکند. فصول بعدی کتاب، از ۸ تا ۱۱، هر کدام به یکی از مباحث الگوریتمها اشاره میکنند و سپس کاربرد آنها در زندگی روزمره را نشان میدهند.
کتاب الگوریتمهایی برای زندگی از زبان شفاف و روایتهای جذاب بهره گرفته است و از این نظر مطالعه آن لذتبخش خواهد بود. این استدلال اصلی کتاب که الگوریتمها میتوانند مشکلات دنیای واقعی را هم حل کنند، قابلبحث است اما کتاب دلایلی برای طرفداری از این استدلال ارائه نمیدهد. به نظر میرسد نویسنده مجموعهای از الگوریتمهای محبوبش را بهصورت دلبخواهی انتخاب و کاربرد آنها در زندگی را بر اساس تجربههایش تشریح کرده است. خط استدلال روشنی وجود ندارد که ابتدای کتاب را به پایان ارتباط دهد. با وجود این ضعفهای نظری و ساختاری، کتاب میتواند سرگرمکننده و آموزنده باشد و تجربه خوبی برای اوقات مطالعه فراهم سازد.
در پایان، بد نیست نگاهی به نظرات مختلف درباره این کتاب بیندازیم. مجله فوربز مینویسد: «کتابی مثالزدنی… کتابی دقیق بر پایه تحقیقات که در زندگی واقعی کاربرد دارد. الگوریتمهایی که نویسندگان دربارهشان بحث میکنند در واقع بیشتر از آنچه تصور میکردم برای حل مسائل زندگی روزمره کاربرد دارند». نویسنده گاردین درباره این کتاب اشاره میکند که «وقتی به پایان کتاب رسیدم، متقاعد شدم. دلیلش این نبود که زندگی بسیار عقلانی را ترجیح میدادم. دلیلش این بود که الگوریتمهای کامپیوتر روشی مفید برای مدیریت وضعیت آشفته زندگی واقعی ارائه میدهند».
همچنین چالز داهیگ، نویسنده کتاب «قدرت عادت»، مینویسد: «این کتاب متقاعدکننده و سرگرمکننده مملو از توصیههایی درباره استفاده بهینهتر از زمان، فضا و کار است. بهعلاوه سازوکار علم کامپیوتر و ذهن انسان مورد توجه قرار میگیرد. اگر به دنبال بهینهسازی فهرست کارهای روزمرهتان هستید، یا میخواهید کمدتان را مرتب کنید، یا حافظه انسان را درک کنید، این کتاب تجربهای عالی برایتان رقم میزند».
پینوشت:
*تمامی نقلقولهای بدون ارجاع، از متن کتاب است.