معرفی کتاب «پول هوشمند»؛ شخصیتر شدن سیستمهای مالی در آینده
کتاب «پول هوشمند» نوشته کریس اسکینر در سال ۲۰۲۰ منتشر و توسط انتشارات Wiley…
۲ آذر ۱۴۰۳
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۷ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
فناوری جایگزین سیستمهای قدیمی نظارت بر افکار شهروندان شده است. حالا دولتها و سازمانهای مختلف برای تاثیرگذاری به جای استفاده از رویکردهای تنبیهی یا مبتنی بر مجازات و نهی، از شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای مختلف استفاده میکنند و بر سلیقه آدمها تاثیر میگذارند. نویسنده کتاب «روانسیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژیهای جدید قدرت» (Psychopolitics: Neoliberalism and New Technologies of Power) میگوید ما در آستانه عصر «روانسیاست دیجیتالی» هستیم.
روانسیاست (Psychopolitics) مفهوم جدیدی است که اخیرا مطرح شده و به رویکردی اشاره میکند که بهجای تمرکز بر شکلهای پیشین و سنتیتر اعمال قدرت و کنترل، بر روان انسان تمرکز دارد. چول هان میگوید ما در حال عبور از مراقبت منفعلانه سنتی هستیم و به مراقبت فعالانه مبتنی بر اینترنت رسیدهایم.
نویسنده: بیونگ چول هال
مترجم: آراز بارسقیان
انتشارات: نشر اسم
اولین سال انتشار کتاب به انگلیسی: ژانویه ۲۰۱۴
سال انتشار کتاب به فارسی: ۱۳۹۹
کتاب نئولیبرالیسم و تکنولوژیهای جدید قدرت همزمان با بررسی همه جنبههای روانسیاست نئولیبرال که بحران آزادی معاصر را پدید آوردهاند، چهارچوبی تحلیلی ارائه میدهد که نظریه اصیل کلانداده و پدیدارشناسی هیجانها را تشریح میکند. همچنین، نویسنده در پایان هر انتقادی، ایدهها و راهحلهای جایگزین ارائه میدهد.
بیونگ بیونگ چول هان (Byung-Chul Han) نویسنده کتاب، در زمینه فلسفه و ادبیات آلمان و همچنین دینپژوهی کاتولیک در آلمان تحصیل کرده است. او در دانشگاه بازل به تدریس فلسفه و نظریه رسانه پرداخته و حالا استاد دانشگاه هنرهای زیبای برلین است. او همچنین کتابهای متعددی به زبان انگلیسی درباره شفافیت و جامعه در سایه فناوری نوشته است.
کتاب نئولیبرالیسم و تکنولوژیهای جدید قدرت در ۱۱۴ صفحه به ارائه سیزده فصل میپردازد. این فصول مقالههایی هستند که هرکدام به بخش خاصی از بحران آزادی در سایه فناوری اطلاعات رسیدگی میکنند. در ادامه به برخی مفاهیم و ایدههایی اشاره میکنیم که در این فصلها مطرح شدهاند.
در فصل اول، نویسنده بر موضوع بحران آزادی تمرکز میکند. بحث میشود که ما در مرحله خاصی از تاریخ زندگی میکنیم که در آن، آزادی به نوعی جبر تبدیل شده و به طرز متناقضنمایی آزادیها را محدود میکند. نئولیبرالیسم با تأکید بر «آزادی توانستن» انسانها را در موقعیت اجبار نامحدود برای بهتر شدن قرار میدهد. این فشار باعث میشود انسان احساس تنهایی کند. در این مورد بیونگ هان توضیح میدهد که«رژیم نئولیبرال امروز به انزوای محض میانجامد»، در حالی که به نظر او «در اصل آزاد بودن یعنی در میان دوستان بودن. «آزادی» و «دوستی» در زبانهای هندواروپایی ریشه لغوی مشترکی دارند. اساسا آزادی بر رابطه دلالت دارد. احساس واقعی آزادی فقط در یک رابطه پربار رخ میدهد، یعنی وقتی با دیگران بودن موجب خوشبختی میشود….».*
موضوع دیگری که در این فصل مطرح میشود، دیکتاتوری شفافیت است. نویسنده در این بخش استدلال میکند که رسانههای دیجیتالی به سراسربین معاصر تبدیل شدهاند و مردم بهطور داوطلبانه دادههایشان را در اختیار دیگران قرار میدهند. این شفافیت «به طور مداوم مطالبه میشود». هان توضیح میدهد که در این وضعیت رازها و رمزها و بیگانه بودن به خاطر شفافیت و به نام شفافیت حذف میشوند. چون در دنیای نئولیبرال امروز با برداشتن این دیوارها، ارتباطات سرعت بیشتری میگیرند. اما او میگوید این وضعیت باعث میشود آدمها از «درونبود» محروم شوند.
«قدرت هوشمند» عنوان فصل دوم است. بحث نویسنده این است که قدرتی که بر خشونت مبتنی باشد، بالاترین سطح قدرت نیست. در واقع، قدرت وقتی به بالاترین سطح میرسد که کسی متوجه حضورش نشود. قدرت هرچه بزرگتر باشد بیسروصداتر است و به جلبتوجه نیازی ندارد. امروز به لطف فناوریهای دیجیتالی، قدرت هوشمند شده است. قدرت هوشمند و صمیمی بر ضد اراده افرادی که تابعش محسوب میشوند عمل نمیکند بلکه آنها را بهسوی منفعتش هدایت میکند. این نوع قدرت، اغواگرانه عمل میکند نه سرکوبگرانه. هان میگوید قدرتی که آدم را سر ذوق میآورد و اغواگری میکند الزامآورتر از قدرتی است «که تحمیل میکند، تهدید میکند و فرمان میراند. مهر و نشانش هم دکمه لایک است».
بیونگ هان در فصل چهارم تلاش میکند تا سویههای مختلف نظریه قدرت انضباطی را با وضعیت معاصر فناوری دیجیتالی تطبیق دهد. او سراغ موضوع زیستسیاست (Biopolitics) و مقایسه آن با روانسیاست میرود. هان درباره استدلال فوکو توضیح میدهد که طبق آن از قرن هفده میلادی به بعد، قدرت که قبلاً توانایی فرمانروایی خداگونه محسوب میشد به قدرت انضباطی تبدیل شد. قدرت انضباطی هدفش کشتن افراد نافرمان نیست بلکه سرمایهگذاری روی بدنها و زندگی مردم و رام کردن آنها است.
در ادامه (فصل پنجم) نویسنده به بررسی دوراهی فوکو میپردازد. فوکو در اواخر دهه هفتاد میلادی و در مواجهه با علائم اولیه نئولیبرالیسم، نتوانست وضعیت جدید را با زیستقدرت توضیح دهد.
به این ترتیب بیونگ هان برای عبور از این مشکل پیشنهاد میدهد که از مفهوم روانسیاست استفاده شود. استدلال این است که نئولیبرالیسم روان انسان را بهعنوان نیروی مولد کشف کرده است و کمتر از سرمایهداری گذشته به زیستشناسی و بدن کارکنان توجه میکند. حالا اشکال غیرمادی و غیرفیزیکی تولید هستند که سرمایهداری را پیش میبرند –ابژه کاملاً غیرمادی است؛ مانند اطلاعات و برنامهها. بحث میشود که حاکمیتهای امروزی بهجای بهرهبرداری از زیستسیاست فوکو، از روانسیاست بهره میگیرند.
به نظر بیونگ هان انسان دوره نئولیبرال در جهت خودبهینهسازی فقط میخواهد بیشتر و بیشتر موفقیت کسب کند و به طور مداوم به شکل مکانیکی خود را بهبود بخشد. به نظر او «خودبهینهسازی دائمی که موبهمو با بهینهسازی سیستم منطبق است، ویرانگر از آب درمیآید… و موجب فروپاشی روانی میشود». هان با مطرح کردن مفهوم خودبهینهسازی تاکید میکند که انسان بدون نقاط منفی و ضعفهایش، دیگر انسان نیست. او میگوید اینجاست که شفا تبدیل به کشتن میشود. کارگاههای مدیریت خود، خلوتگزینیهای انگیزهبخش و سمینارهای مربوط به شخصیت یا تربیت وعده میدهند که خودبهینهسازی و افزایش کارایی تا اندازه بینهایت امکانپذیر است. خود روان نیز در این وضعیت استثمار میشود و ما شاهد گسترش بیرویه افسردگی و فرسودگی ذهنی هستیم.
در واقع این وضعیت نتیجه کمی کردن خود است. خود کمیشده حکایت از زندگیای دارد که بتوان اندازهگیریاش کرد. این کمیسازی عنصر اصلی عصر دیجیتالی است: همهچیز به اعداد و ارقام بدل میشوند: از ثبت دادههای حرارت، مصرف کالری، وضعیت تحرک و غیره تا حالوهوای آدمی. به نظر هان، «خود به دادهها تجزیه میشود تا جایی که دیگر هیچ معنایی باقی نمیماند». این ردگیری و ردیابی خود یا به عبارت بهتر «دیدهبانی خود» متفاوت با خودآگاهی است؛ بیشتر شبیه به نظارتی است که انسان امروز را کارفرمای خود کرده: خوداستثمارگری که «سراسربین درونی خودش را در درون خویش حمل میکند».
سرانجام، فصل سیزدهم با تمرکز بر مفهوم بلاهت، بحث میکند که بلاهت باعث میشود تا فرد از روانشناختی شدن پرهیز کند. در فصل قبل نویسنده این ایده را مطرح کرده که سیستم حاکم به وسیله برنامهریزی و هدایت روانشناختی تداوم پیدا میکند. در این فصل با گره زدن مفهوم بلاهت به مقاومت، میگوید امروز شبکهسازی و ارتباطات دیجیتالی در حال سرکوب بلاهت هستند و این ویژگی را تهدیدی علیه حاکمیت تلقی میکنند. بنابراین پیشه کردن بلاهت بهرسم فیلسوفان باستان شاید یکی دیگر از روشهای سالم ماندن از دست روانسیاست باشد: «بلاهت در مقابل قدرت نئولیبرال سلطه میایستد: یعنی در مقابل ارتباط تام و نظارت تام. ابله ارتباط برقرار نمیکند».
در پایان بهتر است اشارهای کنیم به برخی از صاحبنظرهایی که درباره این کتاب نظر دادهاند. ویل دیویس، نمایشنامهنویس و تولیدکننده اهل بریتانیا مینویسد: «ترکیبی از اخلاق نئولیبرال و دادههای فراگیر باعث شدهاند تحولی عمیق رخ دهد و قدرت سرمایهداری حتی فراتر از بیمهای مکتب فرانکفورت برود. بیونگ هان در این کتاب انتقادی تلخ نشان میدهد سرمایهداری بهتازگی از لیبرالیسم رها شده است و فضاهای فردیت و استقلال را بیشازپیش محدود میسازد. همچنین، این کتاب نشان میدهد که نظریه انتقادی را چگونه میتوان برای عصر کلانداده احیا کرد».
در تحسینی دیگر، اشپیگل آنلاین مینویسد: «نقد رسانه و سرمایهداری در این کتاب ترکیب میشوند تا تصویر منسجمی از جامعهای به دست آید که توسط نیروهای بیگانه کور و فلج شده است. قابلاطمینان و متقاعدکننده». گاردین نیز در مقالهای خبر داد: «این همان فلسفه آلمانی احیاشدهای است که به طرز بیسابقهای روان است».
پینوشت:
*تمامی نقلقولهای بدون ارجاع، از متن کتاب است.